ویراستار: پل کانرتون، مترجم: حسن چاوشیان، نشر اختران
در محدوده ی علوم انسانی، اسناد اصیل و کلاسیک از ارزش و اعتبار ویژهای برخوردارند. هیچ تفسیر و شرحی از یک متن به اندازهی خود اثر نمی تواند منظور نویسنده را برساند. از طرف دیگر این متون به صورت سندهای مستحکمی برای آیندگان عمل می کنند و مبنایی برای مقالات جدید هستند. اما این ارزشمندی در نوشتههای پیروان نظریه انتقادی پر رنگ تر می شود. متنهای نظریه انتقادی پر است از ایجازها و کلمات قصار آدورنو، هزار تو نویسی های بنیامین و نوشتههای ثقیل و سترگ هابرماس و ... . این پیچیده نویسی تا جایی پیش رفته که موجب شده برخی آنها را گونه ای اسم شب برای دور نگه داشتم اغیار بدانند و یا آنها را به اشیایی موزه ای و برای نمایش به عده معدودی مخاطب، تشبیه کنند. به هرحال این مساله که این وضعیت نتیجه شرایط زمانی و مکانی خاص پیدایش آن، در زمان جمهوری وایمار در آلمان، بوده است و یا مربوط به خواستگاههای معرفتی آنان، مانند فلسفه ایده آلیسم آلمانی و سنت هرمنوتیکی و... ، چندان اهمیتی ندارد. مهم ویژگی خاص این متن ها است که آنها را یگانه است.
کتاب "جامعه شناسی انتقادی" بواقع موزه ای است از اسناد تاریخی اندیشه انتقادی. این کتاب با گردآوری و طبقه بندی مهمترین آثار اصیل مربوط به این مکتب، از هگل و گادامر گرفته تا هابرماس و نویمان، شاید بزرگترین گام را برای شناساندن نظریه انتقادی برداشته است. در واقع کتاب روند شکل گیری گسترش و تحولات کنونی نظریه انتقادی را از زبان خود صاحب نظران، بیان می کند و در نتیجه کمتر جای سوتفاهم باقی می گذارد. البته در میان این طبقه بندی ها، به تاثیر فروید بر روی نظریه انتقادی بهای کمی داده شده است. این متون به چهار بخش تقسیم می شوند. بخش اول نشانگر اسلاف نظریه انتقادی است که به مارکس و هگل باز می گردد. بخش دوم نشانگر ماهیت پیوندهای نظریه انتقادی با سنت هرمنوتیکی است. بخش سوم دامنهی مسائلی را نشان می دهد که ذهن دو نسل از نظریه پردازان این مکتب را به خود مشغول داشته است. و بخش پایانی به شرح و تفسیرهایی که دربارهی این مکتب به عمل آمده اختصاص دارد. یکسان بودن ترجمه تمام این مقالات باعث پیوستگی و یکسان سازی کلمات و اصطلاحات شده است که کمتر در متون فلسفی نظیرش پیدا می شود. اما از طرف دیگر همین امر تا حدودی موجب ضعف ترجمه می شود، زیرا مترجم فرصت کافی برای درک کامل سبک و لحن تمام نویسنده ها را نمی یابد. این مسئله همراه با پیچیده نویسی نویسندگان موجب شده است خواندن متون به دقت زیادی احتیاج داشته باشد.
اما نظریه انتقادی چیست؟ بهتر است پاسخ را از زبان خود هورکهایمر، پایه گذار نظریه انتقادی، در کتاب جستجو کنیم: «فعالیتی بشری وجود دارد که خود جامعه مفعول آن است. هدف این فعالیت صرفا این نیست که فلان یا بهمان سوء استفادهها را از میان بردارد، چون این سوءاستفادهها را در پیوندی ضروری با نحوهی سازماندهی ساختار اجتماعی تلقی می کند. هر چند که این فعالیت نیز از ساختار اجتماعی نشات می گیرد، هدف آن، چه در قصد و نیت آگاهانه اش یا در دلالت عینی اش، کارکرد بهتر هیچ یک از عناصر این ساختار نیست. بر عکس به نفس مفاهیم بهتر، مفید، مناسب، مولد و ارزشمند به معنایی که در نظم فعلی فهمیده می شوند ظنین است و از پذیرفتن آنها به عنوان پیش فرضهای غیر علمی که چاره ای از آنها نیست، سر می پیچد.» هورکهایمر در حالی که نام این فعالیت را فعالیت انتقادی می نامد، تاکید می کند: «آن نگرش انتقادی که ما درباره اش سخن می گوییم نسبت به قواعد رفتار و کردار که جامعه به هر یک از اعضای خویش عرضه می کند یک سره بی اعتماد است. جدایی میان فرد و جامعه که فرد بر مبنای آن محدودیتهای تجویزی برای فعالیت خویش را همچون امری طبیعی می پذیرد، در نظریه انتقادی به امری نسبی تبدیل می شود... بنابراین همسان بودن صاحبان نظریه انتقادی با جامعهشان همیشه با تنش همراه است و این تنش مشخصهی همهی مفاهیم طرز تفکر انتقادی است... تفکر انتقادی با تلاش واقعی برای فراز آمدن بر این تنش و حذف تعارض میان هدف مندی، خودجوش بودن و عقلانی بودنِ فرد، و آن دسته از روابط فرایند کار که جامعه بر پایه ی آن بنا می شود، جان می گیرد. تفکر انتقادی انسان را در تضاد با خویشتن می بیند تا وقتی که این تضاد حل شود.»
«تفکر انتقادی نه کارکرد فرد منزوی نه حاصل جمع افراد است، بلکه فاعل آن فرد معینی است که رابطه ای واقعی با افراد و گروههای دیگر دارد، و در تضاد با طبقهی خاصی است و بالاخره دارای شبکه ای از مناسبات با کلیت اجتماعی و با طبیعت است. این فاعل همچون من فلسفهی بورژوایی یک نقطه ریاضی نیست؛ فعالیت او بنا ساختن زمان حال اجتماعی است.» «با وجود همهی تعاملهایی گسترده ای که بین نظریه انتقادی و علوم تخصصی وجود دارد، و این نظریه باید به پیشرفت آنها احترام بگذارد و چندین دهه است که تاثیر آزادی بخش و برانگیزنده ای بر آنها داشته است، اما نظریه انتقادی هرگز فقط در پی افزایش معرفت به خودی خود نیست. هدف این نظریه رهایی انسان از بردگی است».
سلام. امیدوارم که چنان بشود که تو آرویش را داری. چرا که آرزوی من هم هست. چرا که روی ما با روشنائی است. یا حق و زنده باشی!
با اینکه موافقم خاتمی یک سرمایه است ولی این رو هم فراموش نکنیم که در صورت حضور 100%و با یک اختلاف دندان شکن پیروز خواهند شد!(این نظر و در جواب کامنتی که در http://entekhabat1388.blogfa.com/)
گفتین گذاشتم!
- جامعه شناسی انتقادی منو یاد فیلم Abraham The Messenger می ندازه!
- جمله ی چندش آوری بود: «هدف این نظریه رهایی انسان از بردگی است.»
نکته این جاست که نمی گوید:
هدف جامعه ای -آرمانی- است که در آن انسان ها برده نیستند
بلکه می گوید رهایی از بردگی
نظریه انتقادی با نفی متعین تکامل می یابد
سلام
برای عرض ادب خدمت رسیدم.
از بازدید و نظرتان ممنون!
در تریبون آزاد بخوانید:
عاشورا زدایی از انقلاب عاشورایی (سروش، علوی تبار، قادری، حجاریان و ...)
×××××× کانون نظریه پردازی و گفتمان آزاد دانشجویان دانشگاه های تبریز ××××××
اینجا منم که میبینم
آنجا او که نمی خواهد ببینم
اینجا منم بی فایده
آنجا منم پر فایده
.
به روزم
سلام
ممنون از کامنتت
منم معتقدم خاتمی اگر رهبر اصلاحات بشه بهتره.
پستت هم کامل نخوندم هر وقت خوندم نظرم رو میگم.
شادمان و سربلند باشی///
باسلام واحترام به همه بازدید کنندگان عزیز در این پست قصد دارم به دور از
تعلقات شخصی فضایی دوستانه فراهم کنم تا هر کس آزادانه شرایط و
ووضایف یک رئیس جمهور خوب وهمچنین بادرایت کامل به انتخاب بهترین
رئیس جمهور در طی این سی سال پس انقلاب و این که بهترین گزینه برای
دور دهم کیست نظر دهی نماید تا با کمک خداوند انتخاباتی کوچک در
جهان مجازی انجام داده باشیم به امید ایرانی آباد وآزاد سامان.
حتما سر بزنید همه را هم خبر کنید ممنون
http://iran-sarafraz.blogfa.com/
من فکر کنم یکم به نرجمه احتیاج داشته باشه!
البته شاید به خاطر این متن رو نفهمیدم که توی امتحان ها هستم و وقتی شیمی آلی می خونی دیگه چیزی نمی فهمی!!
به روزم دوست عزیز
نام...نام خداست...
سلام...
جالب بود... کم پیش می آید این چنین مطالب عمیق و سنگینی در تارنگار ها بخوانم...
من به روزم...به من سر بزن که ز تمنای تو در حسرت رستاخیزیم...!!
سلام دوست عزیز
از دیدار شما بسیار ممنون و سپاسگزارم
من مدتی به علت گرفتاری نبودم و از این بابت معذرت خواهی میکنم که نتوانستم سلامی خدمت شما عرض نمایم. دوستی داشتم که قبلا بخشداری اصلاح طلب بود. امروز او را دیدم و گفت آمدن خاتمی قطعی شده. به هر حال ما خاتمی و موسوی را میخواهیم که انشاءا... به توافقی خواهند رسید که به نفع مردم و جامعه ی اصلاح طلب ایران باشد.
ممنون
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید مشکل حکایتی است که تقربر میکنند
سلام
مطلب خوبی بود .
استفاده کردم
موفق باشید
آقاجان! اصلا شما ریشه ات خراب است نه ریشت!!
اصلاحات آمریکایی نوشته پروفسور مولانا را حتما بخوان.
باشه کوچولو؟!
- اصول گراها همان چماق بدست ها هستند(دوران مصدق) منتها به شیوه مدرن؛ اینک که کتک کاری مذموم است اینان با بستن انواع تهمت به کسانی که دلخواهشان نیستند می خواهند همه را از صحنه بیرون کنند. البته بعضا از تیرو تفتگ هم استفاده می کنند مانند قضیه حجاریان که به مغزش نشانه رفتند.