برای عوض شدن حال و هوای وبلاگ...
مراحل کار:
۱) شعر زیر (از مولوی) را یکبار (نه چند بار) خودتان بخوانید.
۲) سعی کنید بفهمید.
۳) حال بکنید و به جون باعث و بانیش دعا کنید.
۴) حالا فایل زیرش رو دانلود کنید و یکبار آن را گوش کنید و سعی کنید بفهمید.
۵) بند ۲ و ۴ را با هم مقایسه کنید.
۶) سعی کنید خواننده را حدس بزنید!!!
۶) حال کنید و ...
|
|
نمی خواهم قلمم به گردش این روزگار پر فریب برایت بگردد. نمی خواهم اشک هایم با رویای ریای همیشه تاریخ سرازیر شود. نمی خواهم تو را به موزه های تاریخ بسپارم. می خواهم به تو سلام کنم که اینک وقت وداع نیست. جسمت را به خاک می سپارم و روحت را به الله ، راهت در قلبم ماندگار است ، راه آزادی و آزدگی، راه دین .
سجاد
=========================================================
به مناسبت سوم جمادی الثانی سالروز شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س) سید محمد خاتمی در موزه ملی قرآن کریم سخنرانی میکند.
به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (س) مراسم ویژهای با حضور اصحاب فرهنگ، هنر و اندیشه، در محل موزه ملی قرآن کریم برگزار میشود و سید محمد خاتمی در این مراسم به سخنرانی خواهد پرداخت.
مرثیه سرایی و نوحهخوانی از جمله برنامههای این مراسم میباشد.
مراسم ویژه سالروز شهادت حضرت زهرا (س)، ساعت 10 صبح روز شنبه 18 خرداد در محل موزه ملی قرآن کریم واقع در خیابان ولیعصر عج، تقاطع خیابان امام خمینی ره، برگزار میشود و ورود برای عموم در این مراسم آزاد است.
اولی از خیابان دانشگاه ، از در آزادی دود کنان بالا می آمد. دومی رو به آزادی ، از خیابان پایین می رفت . دومی تا بحال اولی را دودی ندیده بود . اولی از میان دود نتوانسته بود دومی ا ببیند و گرنه حتما من این مطلب را نمی نوشتم. خلاصه دومی از دودی شدن اولی ناراحت شد. شاید چون انتظارش ا نداشت. اولی از برخورد تند دومی نارحت شد، شاید چون او هم انتظاش ا نداشت. حالا سومی که من یا شما باشیم باید از دست اولی ناراحت باشیم که دود می کند یا از دست دومی که انتظا دود کردن هر آدمی را ندارد؟
فکر نکنم در این عالم کسی را بیابیم که از اثرات مضر سیگار خبر نداشته باشد . این موضوعی است که بارها تلویزیون و رادیو و روزنامه ها درباره آن مطلبی را ارائه کرده اند و خواهند کرد.موضوعی که مطمئنا توسط مردمان سیگاری بسیاری اثبات شده(مضر بودن سیگار را می گویم) به قلم در آمده و بیان شده است.به نظر می رسد سیگاری شدن افراد مستقل از میزان علم آنها نسبت به مضرات آن باشد. با دانستن تمام این مضرات چرا باز هم افراد سیگاری می شوند؟ این سوال بزرگی است که البته به نظر می رسد پاسخی که به آن می دهیم بی شباهت به پاسخ دادن به این سوال که چرا افراد مومن به یک دین مرتکب گناه می شوند ، نخواهد بود!
در میان تمام سوالاتی که می توان پیرامون ، موضوع دود و سیگار مطرح کرد ، سوالاتی وجود دارد که درباره نحوه نگاه ما افراد غیر سیگاری به یک آدم سیگاری است.آیا یک فرد سیگاری مجرم است؟ گناهکار است؟ انسان بدی است؟ اگر جواب مثبت باشد ، آنگاه بسیاری افراد که از آنها به نیکی یاد می کنیم انسان های بدی خواهند بود! پس دیگرنباید از آنها به نیکی یاد کنیم زیرا آنها سیگاری بوده اند. آیا با افراد سیگاری نباید دوست شد؟ باید از آنهافاصله گرفت ؟ پس چگونه با پدران ، اساتید ، روحانیون ، روشنفکران ، پزشکان ، سینماگران و ادیبان و... که سیگاری هستند تعامل کنیم؟ آیا جنس فرد سیگاری بر سنگین تر شدن جرمش اثر می گذارد؟ سنش چطور؟ آیا سیگاری بودن بهتر از تریاکی بودن است؟ و صد آیای دیگر که جواب دادن به آنها بی شباهت به پاسخ دادن به برخی سوالات دینی نیست!
مثلا آیا جرم دروغ گو کمتر از زنا کار است؟ آیا در زنا ، جنس فرد جرمش را سنگین تر می کند؟ آیا سن فرد گناهکار ، بر سنگینی جرمش اثرگذار است؟ آیا باید از افراد گناهکار دوری جست؟ پس حتی با خود هم نمی توان زندگی کرد!
امیدوارم از این یادداشت برداشت نشود که سیگاری بودن را تایید می کنم و یا حتی توجیهی برای آورده ام! تنها خواسته ام درباره سیگاری بودن و گناهکار بودن هم اندیشی کرده باشیم!!
به پاسداشت سالروز دوم خرداد ، بزرگترین حادثه ی تاریخ سه دهه ی گذشته ایران و پرمحتواترین حماسه و حرکت مردمی برخاسته از باورهای اصیل اصلاح مدارانه بر آن قصد شدم که چیزی بنویسم ! اول چند مقدمه :
مقدمه ۱ : هر چند که شخصآ اعتقادی به سوء استفاده ( یا شاید به تعبیر دوستان استفاده به جا !!! ) از متون دینی برای اثبات کلام خود ندارم ، ولی ناگزیر شدم تنها به حد اشارت از خطبه ۹۷ نهج البلاغه یاری بگیرم تا آنچه که درونم پیرامون جامعه امروز و اطرافم می گذرد را قدری توصیف کنم ! آنجا که حضرت امیر خطاب به مردمش گفت :
« ... هوشیار باشید ، سوگند به آن خداوندی که جانم به دست قدرت اوست ، آن مردم بر شما پیروز خواهند گشت . نه از آن جهت که آنان به حق شایسته تر از شما هستند ، بلکه به جهت سرعتی که آنان در تائید و حمایت از باطل امیرشان دارند .
شما در ظاهر مشهودید ، ولی در حقیقت غایبید ! در ظاهر مالکانید و در باطن بردگان . بامدادان اصلاحتان می نمایم ، شامگاهان خمیده مانند پشت کمان به سوی من بر می گردید . و اصلاح کننده ناتوان گشته و آنچه که می بایست اصلاح شود ، غیر قابل انعطاف و گره خورده است .
ای مردمی که بدن هایشان حاضر و عقلهایشان از خودشان غایب و تمایلاتشان مختلف اند . شما سه خصلت دارید که : ناشنوایانی گوش دار ! لال هایی سخنگو ! نابینایانی چشم دارید ! ... »
این بخشی از خطاب علی به مردم کوفه ی عصر خود بود و عجبا که ما اهل کوفه نیستیم و اما چقدر خود را به این کلمات نزدیک می بینیم ، گویا برای ماست و بس ، اصلآ برای ما گفته اند ! نمی دانم علی را گم کرده ایم ، خودمان ، شهرمان ، زمانمان ، ... !
مقدمه ۲ : این قسمتی از نامه مرحوم دکتر شریعتی به پسرش احسان ( و تمام فرزندانش ! ) در آبان ماه ۱۳۵۱ است :
« ... صحبت از جامعه ایست که نیمی از آن خوابیده اند و افسون شده اند و نیمی دیگر که بیدار شده اند در حال فرارند ، ما می خواهیم هم این خوابیده های افسون شده را بیدار کنیم و واداریم که « بایستند » و هم آن فراری ها را برگردانیم و واداریم که « بمانند » ، این کار ساده ای نیست .
این کاری است پیغمبروار از جانب کسانی که پیغمبر نیستند ! اما نباید مثل نیمه روشنفکرانی که از کلمات فقط صدای حروفش را می شنوند و سپس حوصله شان سر می رود و فریاد می زنند حرف بس است ، باید عمل کرد ! توجه نمود که حرف داریم و حرف . حرفی داریم که حرف است و حرف هم می ماند ، حرفی داریم که عمل می زایاند و حرکت می آفریند و بیداری می دهد و رسواگری می کند ، و حرفی داریم که خود زدنش عمل است و نیز حرفی داریم که عمل وسیله ایست برای زدن آن !!! یعنی حرف ، هدف عمل است و عمل وقدمه و وسیله ی حرف !
و تو پسرم ، اگر می خواهی به دست هیچ دیکتاتوری گرفتار نشوی ، فقط یک کار بکن : بخوان و بخوان و بخوان !!! »
این هم از این علی در همین تهران خودمان ( همینجایی که ما امروز هستیم ! ) و فقط ۳۶ سال پیش ! نه انگار این هم چقدر نزدیک به حال و احوال ماست ، برای من و توست ، مخاطب نامه اش ماییم ! ( البته اگر من امروز بخواهم بنویسم که : اگر می خواهی به دست این دیکتاتوری گرفتار نشوی ، فقط یک کار بکن : بگو و بگو و بگو !!! )
مقدمه ۳ : شعری از مرحوم احمد شاملو در سال ۱۳۳۵، ( از کتاب هوای تازه در این هوا که ... ! ) :
« در تمام شب چراغی نیست.
در تمام شهر
نیست یک فریاد.
ای خداوندان خوف انگیز شب پیمان ظلمت دوست!
تا نه من فانوس شیطان را بیاویزم
در رواق هر شکنجه گاه پنهانی ی این فردوس ظلم آیین،
تا نه این شب های بی پایان جاویدان افسون پایه تان را من
به فروغ صدهزاران آفتاب جاودانی تر کنم نفرین،ــ
ظلمت آباد بهشت گندتان را در به روی من
بازنگشایید!
در تمام شب چراغی نیست
در تمام روز
نیست یک فریاد.
چون شبان بی ستاره قلب من تنهاست.
تا ندانند از چه می سوزم من، از نخوت زبان ام در دهان بسته ست.
راه من پیداست
پای من خسته ست.
پهلوانی خسته را مانم که می گوید سرود کهنه ی فتحی قدیمی را.
با تن بشکسته اش،
تنها
زخم پردردی به جامانده ست از شمشیر و، دردی جان گزای از خشم:
اشک می جوشاندش در چشم خونین داستان درد،
خشم خونین، اشک می خشکاندش در چشم.
در شب بی صبح خود تنهاست.
از درون بر خود خمیده، در بیابانی که بر هر سوی آن خوفی نهاده دام
دردناک و خشم ناک از رنج زخم و نخوت خود، می زند فریاد:
«ــ در تمام شب چراغی نیست
در تمام دشت
نیست یک فریاد...
ای خداوندان ظلمت شاد !
از بهشت گندتان ما را
جاودانه بی نصیبی باد !
باد تا فانوس شیطان را برآویزم
در رواق هر شکنجه گاه این فردوس ظلم آیین !
باد تا شب های افسون مایه تان را من
به فروغ صدهزاران آفتاب جاودانی تر کنم نفرین ! »
------------------------------------------------------------------------
مقدمه چینی ها تمام شد ، تمام تمام نشدها ولی بیش از اندازه می شد و شایدم تکرار مکررات ! نمی دانم ، بگذریم ! ولی بالاخره نتیجه گیری که می خواهد ! من به نتیجه ای نمی رسم ، تنها یک کورسو در ذهنم روشن است و شایدم تبدیل به جرقه ای شود ، نمی دانم ولی فقط به تنها به یک چیز مطمئنم و آن این است که: « ما تنها وفقط یک قدم می خواهیم ، یک حرکت ! »
و تو فقط و بگو و فریاد بکش و باور کن که حرکت دیگری در راه است ! قدم در این راه بگذار ، که مبادا دیر بیایی ، جا بمانی و عقب بکشی که این تنها چاره درد است ، تنها !
در آستانه فرا رسیدن یازدهمین سالگرد دوم خرداد ، در حال حاضر بازیابی مجدد و لزوم بررسی بیش از پیش درباره این حرکت اصلاحی بیش از هر زمان دیگری آشکار و مشهود است .
تاریخ معاصر ایران در چند دوره شاهد رخداد پدیدة « نفوذ و ریزش افکار نخبگان دردمند و صاحب حرفهای راهگشا به پایین جامعه» بوده است. «جنبش مدنی» دورة اصلاحات اگرچه یک نفوذ شکست خورده نبود، موفق هم نبود و همچنان فرایندی نا تمام است.
بخش میانی جامعة ایران پس از پیروزی انقلاب، خصوصاً پس از جنگ (1368) با نظرورزی روشنفکران دینی به تدریج شاهد ظهور یک «جنبش مدنی» بود. حرکت مدنی بر خلاف حرکت انقلابی، حرکتی برای انقلاب کردن نبود، بلکه جنبشی بود که حامی سامان دادن و نظم دادن به جامعة پسا انقلابی ایران بود. در این حرکت مدنی کوشش میشد اسلام با دموکراسی، حکومت قانون، حقوق شهروندی و حقوق بشر سازگار باشد. این جنبش مدنی نیز همانند نهضت انقلابی به پایین نفوذ کرد، بطوریکه جامعه میزبان یک جنبش اجتماعی اصلاحی شد. حتی کسانی که جنبش بودن جنبش اصلاحی را قبول ندارند، تأیید میکنند که جامعة ایران با یک دورة اصلاحی (1376-1384) و یک دوره گشایش سیاسی روبرو بود. در این دوره نیروهای مذهبی فعال در دولت خاتمی با شعار توسعه سیاسی و در بخش میانی جامعه با شعار جامعة مدنی از حرکت مدنی دفاع میکردند.
با این همه اگر نهضت انقلابی چنان مؤثر بود که انقلاب ایران را انقلابی اسلامی و پیروز کرد، حرکت مدنی در جنبش اصلاحی و در دورة اصلاحات چنان نبود که این جنبش به پیروزی برسد. با اینکه هم اکنون نمیتوان گفت جنبش مدنی و اصلاحی ایران سرکوب شده، ولی مطالبات حداقلی آن نیز هنوز نهادنیه و تبدیل به قانون نشده است ؛ بدین معنا که هنوز انتخابات منصفانه، سالم و آزاد در این کشور با مشکل روبرو است؛ هنوز نظام رقابتی حزبی برای همة فعالان سیاسی به رسمیّت شناخته نمیشود؛ آزادی مطبوعات، نهادهای مدنی و اجتماعات برای همة فعالان بخش میانی جامعه با موانع جدی روبروست؛ و همچنان خواستههای جنبشهای اقشاری ایران مثل دانشجویان، زنان و کارگران به عوامل خارجی نسبت داده میشود .
حال به عنوان نقدی مختصر از آنچه که بر سر گفتمان و اندیشه ی اصلاحات گذشت می توان به موارد ذیل اشاره داشت :
در جنبش اصلاحی تا حدودی اسلام مدنی و رحمانی مورد استقبال جوانان قرار گرفت، اما این استقبال قدرتش تا آنجا نبود که منجر به نهادینه شدن و قانونی شدن مطالبات جنبش مدنی شود. زیرا که تاکنون جنبش مدنی از حمایت تعداد کمی از روحانیان برخوردار بوده است (روحانیانی مانند حجت الاسلام خاتمی، شبستری، کدیور، اشکوری، فاضل میبدی، ایازی، برادران قابل، درایتی و دیگران) و صدای روحانیان مدنی، در دورانی که تبلیغات دینی مداحان با آب و تاب بیشتری از موعظة واعظان از کانالهای رسمی پخش میشود، به گوش مردم نمیرسد. هستة روحانیان مدنی نه انسجام بالایی دارند و نه در میان صدها هزار روحانی کشور گروه مرجع هستند. در اینجا باید به دو نکته اشاره کرد. یکی دفاع آیت الله العظمی منتظری، بهعنوان یکی از مراجع شیعه، از اسلام مدنی است. اما این مرجع شیعه از ارتباط مستقیم در دوران اصلاحات با مردم محروم بود و در حالی که روحانیان مبارز سکوت کرده بودند، در جبس خانگی قرار داشت (و پارهای از دستگاههای تبلیغات رسمی نیز از اهانت به ایشان دریغ نمیکردند). لذا بجز آیت الله منتظری و تا حدودی آیت الله صانعی میتوان گفت «جنبش مدنی» عملاً از حمایت مراجع دینی محروم بوده است.( هرچند که در حال حاضر نیز آیت الله صانعی در معرض اتهامات و توهین های بی شمار اقتدارگرایان قرار گرفته است و یا هادی قابل روانه زندان شده است . ) نکتة دوم کلام و بیان محمد خاتمی دردو دوره ریاست جمهوریش در نفوذ جنبش مدنی به بخشهای پایین جامعه مؤثر بود. اما او چون یک مقام اجرائی بود (و اختیارات لازم را هم نداشت) نمیتوانست انتظارات فزایندة مردم ناراضی را برآورده کند. این وضعیت باعث شد حرکت مدنی در عرصة حکومت ناتوان جلوه کنند.
از سویی دیگر در چهار سال گذشته دولت در برابر رشد و گسترش جنبش مدنی مقاومت کردهاست. دولت با استفاده از امکانات وسیع حکومتی و بخش مذهبی و میانی جامعه، در راه تبلیغ حرکت مدنی مانع ایجاد میکند. در دوران اصلاحات در حالی که بیش از شصت هزار مسجد و دهها هزار حسینیه وجود داشت، حکومت اجازه نداد حتی یک مسجد( به عنوان یکی از مراکز تجمع در ایران ) بطور مستمر در خدمت ترویج حرکت مدنی قرار بگیرد.
از سوی دیگر جدای از مباحث دینی جنبش اصلاحات در حرکت مدنی جنبش اصلاحات شما در مقام نظر اساساً مجاز نیستید به ستیز هویتها و گفتمانها دامن بزنید، بلکه وظیفه دارید حق حیات همة هویتها و گفتمانها را به رسمیت بشناسید. طبیعی است در این فضا گفتمان مدنی برانگیزانندگی یک گفتمان انقلابی را در یک جنبش اجتماعی ندارد. به بیان دیگر جنبشهای مدنی باید به همة افراد (و حقوق و هویت آنها) احترام بگذارند و از این لحاظ در مقایسه با جنبشهای انقلابی جنبشهایی سرد، متفرق و کمجان هستند. و همچنین حاملان و مدعیان و رهبران جنبش مدنی گفتمان خود را یکی از گفتمانهای موجود در جامعه میدانند و قائل به تحمیل این گفتمان به جامعه نیستند. این حاملان معتقد نیستند که با هر روشی میتوان به هدف رسید؛ آنان نتیجهگرا هستند. لذا همانطور که در دوران اصلاحات دیده شد بسیاری از حاملان جنبش مدنی وقتی دو الی سه بار در انتخابات شرکت کردند و نتیجه نگرفتند، خسته شدند و انتخابات را تحریم کردند.
در نهایت اینکه گسترش جنبش و حرکت مدنی و گفتمان اصلاحات در ایران کنونی کاری سترگ و نیازمند صبر و پشتکار و از سوی دیگر حیاتی و تنها راه چاره کنونی جامعه ایران است. این عواملی که ذکر شد( استقبال و مخالفت روحانیان؛ موضعگیری دولت؛رهبران و حاملان حسابگر اصلاحات و نه متعهد) تنها چند مورد مختصر و کلی بود . اگر انقلاب اسلامی بدون مشارکت فعال روحانیان مبارز مردمی نمیشد، اصلاحات مدنی هم بدون مشارکت فعال و فزایندة روحانیان مدنی به بار نمینشیند. و صد البته که مخالفان جنبش مدنی در دولت نباید از اینکه در برابر حرکت اصلاحی و مدنی مقاومت کنند خرسند باشند، زیرا تاکنون حداقل و در کمترین نگاه و به صورت کلی فرصت طلایی را از جامعه ایران دریغ کردهاند .
و آن این که تعمیق حرکت اصلاحی یکی از راههای بنیادی ایجاد محیطی اخلاقی و از نظر سیاسی باثبات و پیشبینی پذیر در جامعة متحول و نامطمئن ایران است. کسانی که با دمیدن اسلام مردم انگیز و با برانگیختن ستیز هویتی و گفتمانی بنام حرکت و اقدامات انقلابی در برابر رشد مدنی میایستند، تنها به بیثباتی جامعه کمک میکنند و فرصتهای توسعه ایران را محدود میکنند و بر تعداد فزایندة بیکاران، حاشیه نشینان، معتادان، افسردگان و مجرمان و . . . میافزایند. برای کنترل این جامعه، مخالفان حرکت های اصلاحی و مدنی در دولت مجبورند جامعه را (با فروش پول نفت مردم) امنیتیتر و پادگانیتر و در نهایت بی روح و خالی از هر گونه انگیزه و نشاط حرکت مدنی و مشارکت سیاسی کنند.
و دوم خرداد ۸۷ ؟!؟! . . . . . . . .