زمان امتحانات است و کسی به اینترنت سر نمی زند، زمان خوبی است برای درد دل با خدای خود:
خدایا تو فراتر از زمانی ، پس چگونه لذت موسیقی را درک می کنی؟ آیا به این خاطر نبود که آن را حرام گردانیدی؟ یا موبدان کهنسال و خردمند ما سرخود و به پاس محرومیت تو انسان ها را هم محروم کردند؟
خدایا تو برتر از آنی که به ظالمان ظلم روا داری، پس چگونه ولی ای از اولیای خود را مامور به اینکار کردی؟
خدایا تو رب ما هستی، آیا مادرها و پدر ها را به این خاطر گرامی نمیداری که آنها نیز همانند تو فرمان میدهند بدون اینکه دلیلش را بگویند؟
خدایا تو شیطان را بر حق مغضوب داشتی، آیا انسان نمی تواند بر خود سجده کند؟ همان کاری که شیطان به خاطر نکردنش مغضوب شد؟
خدایا تو کمال مطلق هستی، آیا از اینرو انسان ها را مطیع نمی خواهی که خود مطیع کمال خود هستی؟
خدایا چگونه تو را شکر کنم وقتی بزرگترین نعمتت اینست که "می توانم تو را شکر نکنم"؟
برنده بازنده است و بازنده برنده و من هر دو
نه این بازی وجود خارجی ندارد، از من شروع می شود و به من ختم می شود، شاهدی نیست که به حقیقت آن اعتراف کند. فقط من هستم که با اعترافم گناه خود را بشویم، گناه نابخشودنی خودخواهی، گناه مورد علاقه ی شیطان! معنوی ترین گناه که فقط با اعتراف به پوچی خود بخشوده می شود و پاداشش جهنم است.
ما همه با خود شطرنج بازی می کنیم! ما همه زندگی می کنیم،
بازی بدون برد، بدون باخت، فقط بازی مرگباری برای حذف تمام آنچه وجود دارد. و در آخر فقط کویری می ماند که پاداش سختکوشی ماست.
با خود شطرنج بازی نکنید، اگر می کنید تقلب نکنید!