محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

۱۶ آذر مبارک!

دانشجو سه ویژگی دارد که او را از افراد دیگر جامعه متمایز می کند و او را آرمان گرا، منتقد و اصلاح طلب می سازد. 1. جوانی 2. عدم محافظه کاری اقتصادی و اجتماعی 3. قرار گرفتن در محیط علمی و آشنایی با معرفت جدی.

 جوانی همیشه جنبه ای رویا پردازانه و آرمان گرا به انسان می دهد. رومن رولان به طنز می گوید «کسی که در جوانی انقلابی نباشد، قلب ندارد و اگر در سال های بعد همچنان انقلابی باشد، عقل ندارد». در جامعه جوانی مانند ایران، این آرمان گرایی در تعامل با جامعه تشدید می شود.

 از طرف دیگر دانشجو تعهدات اجتماعی معمول را ندارد، یعنی نه نیاز به شغل دارد و نه بار خانواده بر دوشش است. هزینه هایش را اغلب خانواده یا دولت می پردازد. بنابراین محافظه کاری معمول در جامعه را برای حفظ شغل و جایگاه اجتماعی اش ندارد و به سادگی خواستار تغییر وضع موجود می شود و برای عملی کردن آن هم آزاد است و هم انرژی دارد.

 ویژگی سوم بودن در محیطی است که همیشه ذهنش را به چالش می کشد و او را به نقد موقعیت فعلی اش وا می دارد. مکتب فرانکفورتی ها اعتقاد دارند اگر کسی بداند آزادی چیست، طبعا متمایل به آزادی خواهی می شود. و در کشور جهان سومی مانند ایران، دانشگاه بهترین جایی است که این آگاهی ها داده می شود. دانشجو به خاطر دانش جو بودنش همیشه سوال می کند و همیشه منتقد است.

 اما این آرمان گرایی و دیدگاه انتقادی متوجه چه اهدافی خواهد بود؟ توجه کنید که نمی گویم متوجه چه اهدافی "باید" باشد. زیرا مهمترین خصلت دانشجو که او را حتی از روشنفکران حزبی متمایز می کند، مستقل بودنش است. دانشجو همیشه در هر جنبش فراگیر ملی ای بیشترین هزینه را می دهد اما وقتی مستقل نباشد در نهایت چیزی برای خودش باقی نمی ماند.

 یک تئوری قدیمی وجود دارد که جنبش دانشجویی را محصول جوامع بسته می داند، اما کامل نیست؛ جنبش دانشجویی شاید مهمترین محصول و تقریبا تنها محصول جوامع بسته باشد، اما این به این معنی نیست که در جوامع مدنی وجود ندارد. در جوامع بسته جنبش کمتر می تواند مستقل باشد. زیرا در این جوامع هزینه فعالیت سیاسی بالا است و کوچک ترین اشتباه هایی بخشش ناپذیر هستند، بنابراین دانشجویان تنها زیر پرچم و شعار های سیاست مداران منتقد کهنه کار می توانند فعالیت کنند. در تاریخ ایران در 16 آذر 1332 شاهد یکی از بزرگترین حرکت های دانشجویی مستقل بودیم که منجر به شهادت 3 دانشجو شد. این حادثه درست بعد از کودتای 28 مرداد رخ داد و نشان می دهد اگر چه جنبش دانشجویی در اوایل نهضت ملی شدن نفت، مستقل نبود و تماما گرد مصدق می چرخید، پس از 3 سال فعالیت به استقلال رسید و در غیاب گروه ها و احزاب سیاسی، حماسه آفرید. اما همان طور که جوامع بسته مقدر است، محکوم به شکست بود. از طرف دیگر در جوامع بسته به خاطر نبود نهاد های مدنی دانشگاه به عنوان تنها نهاد مدرن، پایگاه اصلی مبارزات است و به خاطر سرکوب و سرخوردگی به سرعت رادیکال می شود و تنها به براندازی راضی می شود و بنابراین جایی برای عملکرد مستقل نمی ماند.

 بر عکس در جوامع مدنی، دانشگاه تبدیل به نهادی مدنی می شود که در کنار دیگر نهادهای مدنی مانند احزاب، روزنامه ها،NGO  ها، اتحادیه ها و ... به دنبال اصلاحات است. این نهادها با هم تعامل دارند و هر کدام وظیفه ای در قبال یکدیگر انجام می دهد، اما هر کدام مستقل عمل می کند. اما در این میان دانشگاه به خاطر پتانسیل اش جایگاه خاصی دارد و به خاطر آرمان گرایی اش شدیدترین نقد ها را انجام می دهد. در چنین شرایطی استقلال جنبش دانشجویی باعث می شود محافظه کاری احزاب سیاسی را نداشته باشد و بیشترین فشار سیاسی را بر دولت ها وارد کند.

 استقلال جنبش، چه در جوامع مدنی چه در جوامع بسته، به دانشجویان اجازه می دهد خواسته های صنفی خود را بدون درگیری های سیاسی مطرح کنند. اما مطالبات دانشجویان نمی تواند صنفی بماند؛ دوران دانشجویی مقطعی و موقت است. دانشجو حداکثر 7، 8 سال در دانشگاه است. او فراموش نمی کند که این مدت برای آماده شدنش برای پذیرفتن نقشی جدید در جامعه، مانند مهندس، پزشک و ... است. بنابراین اگر فعالیتی می کند به دنبال بهبود تمام جامعه است و به ساختن دانشگاهی آرمانی راضی نخواهد شد. تاریخ ایران شاهد این مدعا است؛

 اولین فعالیت های دانشجویی در ایران بر می گردد به شهریور 1320، زمانی که رضاشاه برکنار می شود و همزمان است با ورود اولین فارغ التحصیلان دانشگاه تهران به جامعه. در این زمان فعالیت های دانشجویی در انحصار سازمان یافته ترین حزب موجود یعنی حزب توده است. در اواخر دهه 20 با بوجود آمدن جبهه ملی تا حدی موازنه ای بین نیروهای چپ(حزب توده) و ملی گرایان بوجود می آید و جنبش دانشجویی قدرتمندی در دفاع از نهضت ملی شدن نفت ایجاد می شود تا اینکه با کودتای 28 مرداد و سرکوب شدید حزب توده، تنها تشکل های دانشگاهی زیر نظر ملی گرایان باقی می مانند. اما فضای بسته تا اواخر دهه 30 مانع هر گونه فعالیت جدی است. با نخست وزیر شدن امینی و باز شدن فضای سیاسی، جبهه ملی دوم شکل می گیرد و بیشترین فعالیتش را روی دانشگاه متمرکز می کند. اما بعد از 42 دوباره خفقان با شدت بیشتری حاکم می شود. از این زمان تفکرات مذهبی به همت مهندس بازرگان، آیت ا... طالقانی و دیگران به آرامی در دانشگاه ها جا باز می کند و با ظهور شریعتی در دهه 50 جریانی فراگیر می شود. در این برهه مبارزات دانشجویی در پاسخ به نظام ساواکی حاکم و متاثر از چریک های کوبا، ویتنام، الجزایر و... صورت مسلحانه به خود می گیرد، که هرچند جنبشی فراگیر نیست اما نشانه بقای روحیه انقلابی در دانشگاه است. از طرف دیگر با افزایش شدید قیمت نفت، تعداد دانشگاه ها افزایش می یابد و آموزش عالی رایگان می شود. بنابراین خیل عظیمی از طبقات متوسط و پایین جامعه وارد دانشگاه می شوند و هسته انقلاب آینده را تشکیل می دهند. دانشگاه در زمان انقلاب مهمترین نقش را ایفا می کند تا آنجا که در 57 رهبران مذهبی هم در دانشگاه تهران بست می نشینند.

 بعد از انقلاب دو اتفاق اساسی برای جنبش روی می دهد، تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام و انقلاب فرهنگی. اولی نشان دهنده پتانسیل انقلابی جنبش دانشجویی در برابر دولت موقت بود و دومی پایان جنبش را به همراه داشت. رکود ادامه دارد تا دوم خرداد 76 که بار دیگر جنبش دانشجویی فراگیری در دفاع از جامعه مدنی و گرد شخص محمد خاتمی شکل می گیرد.

 همان طور که تاریخ نشان می دهد در ایران معاصر که دوران گذار به جامعه مدنی را تجربه می کند، جنبش دانشجویی مهمترین نقش را برای رسیدن به این هدف داشته و دارد. اما نگاهی دقیق تر به تاریخ 75 ساله تاسیس دانشگاه در ایران نشان می دهد هنوز در ابتدای راه هستیم. اگر چه رضاشاه بنام تجدد و بدست خود سنگ بنایی را گذاشت که باعث نابودی سلسله سلطنتی خاندانش شد. اما این تجدد که از بالا (توسط حکومت) صورت گرفت در جامعه نهادینه نشد و چنان که باید به ثمر ننشست. هنوز در دانشگاه ها شاهد روابط پدرسالار بین استادان و دانشجویان هستیم و هنوز خواست های صنفی واکنش تند دانشگاه ها را در پی دارند. در تمام تاریخ معاصر جز برهه های کوتاهی در 16 آذر، 13 آبان و 18 تیر جنبش دانشجویی کاملا وابسته به احزاب سیاسی هستند.

 دانشگاه اولین قدم برای رسیدن به جامعه مدنی است و تا زمانی جنبش دانشجویی پویا، ثابت و مستقلی با خواست های اولیه و اساسی صنفی شکل نگیرد، از این گذار 100 ساله به دموکراسی بیرون نخواهیم آمد. بنابراین آرمانشگاه (دانشگاه آرمانی) در عین اینکه باید خواسته فوری جنبش دانشجویی باشد، تنها سکوی پرتابی برای آینده خواهد بود.

این مقاله اولین بار در نشریه خبرنامه شریف منتشر شده است.

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی 1387/09/18 ساعت 10:47 ق.ظ

خوب... فکر کنم نمود روز دانشجو در دانشگاه ما به بهترین نحو بود. همه دانشجویان متوجه این روز خاص شدند. اخه 16 آذر روی قیمه ای که خوردیم یک دونه موز بهمون دادند! دستشان درد مکناد.

علیرضا 1387/09/19 ساعت 12:20 ب.ظ http://booksociety.blogsky.com

سلام
یه تحلیل کامل و جالب از وضعیت دانشجویی ایران بود و مهمتر از اون بومی و وطنی بود
۱۶ آذر پارسال یه بحثی در همین مورد مطرح کردم که از آرشیو مجددا تکرار می کنم :
از یک دیدگاه، جنبش دانشجویی محصول جامعه بسته یا جامعه در حال گذار است و همینطور اساساً چون آموزش عالی محصول دوران مدرن است، این جنبش، بزرگترین پارادوکس حکومت های استبدادی محسوب می شود. این نوع حکومت ها به رغم علاقه وافر به جهالت توده ها، مجبور به تاسیس و گسترش دانشگاه ها هستند. این تضاد خود را در شعار و عمل به وضوح نشان می دهد و نمونه های فراوانی در تاریخ و همچنین عصر حاضر دارد ( از نمونه های تاریخی که همواره اشاره بدان راحت تر بوده ! : به عنوان نمونه اصلی ترین هدف رضا خان از تاسیس دانشگاه تهران در سال 1313 مقابله با نهادهای سنتی و مذهبی بود، ولی از دل دانشگاه جدی ترین مبارزات بر علیه استبداد رضا خان شکل گرفت و جنبش دانشجویی، ماری در آستین پهلوی ها شد و ال آخر ! )
اینم نظر خودته تو همون پست :
جنبش دانشجویی محصول جامعه بسته یا جامعه در حال گذار نیست. مهمترین این جنبش ها در فرانسه، آلمان، کانادا،‌ چین، انگلیس، آمریکا، اندونزی و البته ایران انجام گرفته. مهمترین آنها در می ۱۹۶۸ در فرانسه اتفاق افتاد که به انقلاب می ۱۹۶۸ مشهور است. و در ابتدا اعتراض به کنترل سیاسی دانشگاه و اختلاف جنرال دوگل با مجلس بوده و از طرف هیچ حزب و سندیکایی حمایت نمی شد. ولی به سرعت به شکل جنبشی چپ گرا در آمد و سندیکاها از آن حمایت کردند و در نهایت سرکوب شد.
البته اینم از مقاله ات تو این پست :
یک تئوری قدیمی وجود دارد که جنبش دانشجویی را محصول جوامع بسته می داند، اما کامل نیست؛ جنبش دانشجویی شاید مهمترین محصول و تقریبا تنها محصول جوامع بسته باشد، اما این به این معنی نیست که در جوامع مدنی وجود ندارد.

در هر صورت به نظرم واقعا مفید و خوب بود
ممنونم

علی 1387/11/26 ساعت 07:28 ق.ظ http://shahrestani.ir/weblog/

شاعر می گوید:
من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، ... الی آخر
اما اگر من حال نداشته باشم برخیزم، تو بترسی بر خیزی ... چه؟

موثر بودنش را قبول دارم اما سوال این است که کی اتفاق می افتد؟ 16 می 68؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد