محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

خرده روایت های راوی: داغ

راوی ته مانده ی نازل ترین مارک های قهوه، شیر و خامه را بوسیله عالیترین قهوه جوش، صافی و لیوان با بهترین نسبت با هم مخلوط کرد و معجونی دل فریب بوجود آورد. راوی که در عطش چشیدنش می سوخت طاقت نیاورد و بیرحمانه محتوی داغ لیوان را سر کشید. اولین جرعه قهوه، داغی بر زبانش گذاشت و قوه ی چشایی اش را از او گرفت. راوی بر هر چه عجله و شیطان بود لعنت فرستاد و بقیه قهوه ی بی مزه اش را تا آخر مزه مزه کرد.
نظرات 6 + ارسال نظر
صدرفراتی 1387/07/11 ساعت 05:00 ب.ظ

رب ضمان بصفو الماء غد!!!

خیلی ممنون از لطفی که نسبت به من داری

سویدا 1387/07/12 ساعت 11:07 ب.ظ http://sahbaa.blogfa.com

سلام و عیدتون مبارک!(البته با یکی دو روز تاخیر)
ممنون از دعوتتون به سایت (سلام خاتمی). شعری که لطف کرده بودین از حضرت مولانا هم زیبا بود وهم انتخابی خوش ذوقانه بود.ممنونم.
در مورد پست اخیرتون فقط میتونم بگم: قلم زیبایی دارین. اندیشتون سبز و قلمتون مستدام باشه. تا بعد.....

علی 1387/07/13 ساعت 12:35 ق.ظ http://shahrestani.ir/weblog/

احتیاط شرط عقل است، بالاخص درباره ی آنچه از مکاشفات مخلوطی به دست می آید. تازه آن هم اگر معجونی از بدترین محتویات باشد، با بهترین ابزار. آدمی -هر چند راوی باشد- ابتدا به انتهای کتاب مورد علاقه اش نمی رود، باید چند روزی با آن زندگی کند ....

جواد 1387/07/13 ساعت 05:34 ب.ظ http://www.esfn.blogfa.com

سلام
یاد اون جک معروف افتادم که به علائم آبی و قرمز روی شیر دستشویی اعتماد نکنین!
ممنون از کامنتت و لطفت.
موفق باشی///

سلام
ممنون بابت شعر قشنگی که تو کامنتت گذاشته بودی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد