سلام
دکتر که معرف حضور همه هستند. برای خودم اما جالب بود وقتی این چند صفحه را دیدم. مختصر بود و مفید. گفتم نشرش اینجا هم برای محفلی ها خالی از لطف نیست. سایتشان البته مفیدتر است اما خب معلوم نیست چرا مدتی است down است.
-------------------------
جناب حسین حاج فرج دباغ معروف به دکتر عبدالکریم سروش در 25 آذرماه 1342 شمسی در خانواده مذهبی در اطراف میدان خراسان تهران، محله آبایی و اجدادییاش چشم به جهان گشود. پدرش، کاسبی با تحصیلات اندک اما با علاقه فراوان به شعر و ادب است. وی تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه علوی تهران سپری کرد. این مدرسه با سایر مدارس، امتیاز ویژهای داشت زیرا هدف از تأسیس این مدرسه، تربیت دانش آموزانی بود که دیندارانه به تحصیل علم بپردازند به همین دلیل، بیشتر دانشاموزان این مدرسه را فرزندان مستعد و خانوادهدار و مذهبی تشکیل میداد. آقای اصغر کرباسچیان مدیر مدرسه علوی، فردی روحانی با معلومات تا حدودی گسترده بود که نسبت به روحانیت و نظام آموزشی آن ، چالش فکری داشت و میخواست با مدیریت مدرسه علوی، خواستههای خود را مبنی بر سازگاری علم و دین تحقق بخشد و نیروهای متدین غیر روحانی را تربیت نماید و البته تا حدودی هم موفق شد و شخصیتهای متدین وفرهیختهای مانند دکتر حداد عادل و دکتر کمال خرازی و دکتر ولایتی در این مدرسه رشد و تربیت دینی یافتند. برنامه مدرسه علوی، فراتر از دروس رسمی آموزش و پرورش بود.
دکتر سروش در دوران نوجوانی و جوانی از حافظه قوی برخوردار بود و به قول خودش، با نگاه سریع، یک صفحه شعر را حفظ میکرد و الان با دو یا سه بار خواندن توان حفظ شعر را دارد.
وی در دبیرستان علوی، رشته ریاضی و در دانشکده داروسازی دکترا گرفت و سپس بنا به نقلی با کمک مالی مرحوم مطهری به لندن رفت و رشته شیمی آنالیتیک (تحلیلی) را آموخت.
اما به تاریخ و فلسفه علم علاقه بیشتر داشت و در همانجا به آموختن این حوزه معرفتی پرداخت این دانش آموخته مدرسه علوی در کنار دروس رسمی به آموختن پارهای از دروس طلبگی نیز اشتغال ورزید. سروش پس از پایان تحصیلات در دانشکده داروسازی در اسفند ماه 1351 برای ادامه تحصیل به انگلستان مهاجرت کرد. و به گفته خودش، چهار کتاب سرنوشت ساز اسفار اربعه ملاصدرا، المحجه البیضاء فیض کاشانی، دیوان خواجه شمسالدین حافظ و مثنوی معنوی جلالالدین بلخی را به همراه آگاهی از فلسفه علم و فلسفه سیاسی کارل پوپر به همراه بزرگانی چون استاد مطهری و استاد مصباح و استاد سبحانی به نقد مارکسیسم که یکی از جدیترین رقبای انقلاب اسلامی بود، پرداخت.
دکتر سروش همانند هر شخصیت دیگری متأثر از برخی بزرگان و رجال سیاسی و علمی بوده است از جمله میتوان به متفکران اسلامی مانند: امام محمد غزالی، مولوی، ملاصدرای شیرازی، فیض کاشانی، شاه ولیالله دهلوی، اقبال لاهوری، دکتر شریعتی و امام خمینی و از شخصیتهای غربی، ایمانوئل کانت، شلایر ماخر و کارل ریموند پوپر و گادامر یاد کرد. فلسفه و عقل ستیزی و پوستین دانستن فقه درمدرسه غزالی، تفکیک نومن از فنومن و نسبیت معرفت شناختی در مکتب کانت، ابطال گرایی پوپر، تحول معرفت دینی و نظریه تجربه دینی اقبال لاهوری و اشعار عارفانه مولوی در ساختار و بافتار دین شناسی سروش تأثیر به سزایی داشتند.
آشنایی وی با علوم گوناگونی مانند معرفت شناسی،روششناسی، ادبیات. شعر و غیره نشاندهنده مطالعات فراگیر او در عرصههای گوناگون علوم دینی و غیر دینی است. سروش شخصیتی پرکار و تلاشگری است که بیشتر مواقع به خواندن و نوشتن اشتغال دارد. تسلط به زبان انگلیسی و عربی او را در یادگیری دیدگاههای غربیان و اندیشمندان مسلمان و نویسندگان عرب زبان معاصر موفق ساخته است دکتر سروش را باید در فرایند فکری و مراحل معرفتی و روشنفکری و دین شناختیاش شناخت. بنابراین ، تحقیق علمی اقتضا میکند تا سیر تطور فکری دکتر سروش را از سیر تألیفاتش جستجو کرد. یعنی از سال 1357 که تألیفات وی آغاز گردید تا سال 1385 ـ زمان تدوین این سطور ـ و بعد از آن و تا زمانی که آثار این پژوهشگر ارایه میگردد.
یک ویژگی مشترک در طول 28 سال پژوهش دکتر سروش میتوان یافت وآن عبارت از ایجاد پیوند و ترابط مباحث فلسفی و علمی با دغدغههای اجتماعی است.
وی در تمام آثار خود، نقد و چالشی با وضعیت موجود دارد و با گروه یا جریانی، خود را درگیر میکند. و این مطلب نشانگر این است که جهانی که سروش در آن زندگی میکند و نهاد نا آرام و طوفان خروشندهای است که ایستایی و آرامش را نمیپسندد.
ویژگی دیگری که باید در سرتاسر فرایند فکری سروش مشترک دانست انس و الفت او با مباحث شعری و ادبی است.
مجموعة قصه ارباب معرفت (خمار مستی [مشتمل بر جامة تهذیب بر تن احیا، غزالی و مولوی، مثنوی و دیوان کبیر، حافظ و مولوی، دواعی و موانع مولوی و حافظ در شعر گفتن، آفتاب دیروز و کیمای امروز و ...] و قمار عاشقانه شمس و مولانا [مشتمل بر قمار عاشقانه، مولوی و تصوف عشقی، غم عاشقی وخندة معشوقی، خندة نمکین خداوند، شمس و مولانا، تأویل در مثنوی، حسین بن علی و جلالالدین رومی، قصه موسی و شبان و رازهای نهان، دریا و آفتاب در شعر مولوی ، داستان معاویه و ابلیس] و رسم عاشق کشی [مربوط به حافظ] و سرّ دلبران [پیرامون غزالی و سعدی و ابن خلدون و ....] نمونهآی از تعلّق خاطر او به شعر و ادب است.
وی درباره تعلق خاطرش به عرفان ادبی مینویسد:
«هنوز نوجوان بودم که با دو منبع مهم اخلاق اسلامی و سلوک عملی آشنایی یافتم: نخست کتاب جامع السعادات ملا مهدی نراقی و دیگری کتاب المراقبات فی اعمال السنّه، از میرزا جواد آقای ملکی تبریزی. بخشی از کتاب جامع السعادات را به درس، نزد یک روحانی بزرگوار آموختم و بقیه را خود، در مطالعه گرفتم. ولی کتاب المراقبات را نه تنها خواندم، که بلعیدم و هنوز هم وقتی بدان کتاب روح بخش مینگرم، آمیزهای از وجد و هیبت مرا فرا میگیرد و بر آفرینندة آن اثر شریف آفرین میکنم که حدیث شورانگیز بیم و امید را با چنان درخشندگی و دل شکافی در آن به ودیعت نهاده است.
شاید اگر این دو کتاب، متوالیاً به چنگ من نمیافتادند، من هیچ گاه به تفاوت عظیم آن دو تفطّن نمییافتم و عبوسی و سردی مکتوبات عالمان اخلاق، در قبال طراوت و حلاوت گفتار سالکان طریق، بر من چنین جلوه نمینمود. آشنایی بیشتر با آثار بزرگانی چون امام ابوحامد غزالی و مولانا جلالالدین بلخی و علی بن مسکویه رازی و خواجه نصیر طوسی و ملا احمد نراقی بر آن درک نخستین صحه نهاد و بر من آشکارتر گردید که علم اخلاق اسلامی علی رغم ظاهرتدوین یافتهاش، چراست که چنین بی خاصیت و عقیم مانده است و با همة عمق و عرضش گاه با اندازة نیم بیت از مثنوی یا بوستان سعدی تأثیر نمیبخشد.
بر این اساس تعلق خاطر سروش به امثال غزالی و مولوی به مراتب بیشتر از ابن مسکویه و خواجه نصیر الدین طوسی است. بر این اساس، دربارة مباحث اخلاقی گروه دوم مینویسد: ردایی از شرعّیت و اسلامیت که عالمان مسلمان بر اندام اخلاق دنیازدة یونانی افکندند، هیچ گاه نتوانست آن را چنان قداست و فضیلتی ببخشد، که از مومنان دلبربایی کند و لذا همچنان در نهانخانة مصطلحات و انقسامات عبوس فلسفه محبوس ماند... ناقلان حکمت عملی یونانیان و اسلام اندود کنندگان آن، پرچمداران اخلاق اسلامی نبودند. این منصب ارجند از آن پارسایان و عارفانی چون غزالی و مولوی بود که قلبی خاشع و روحی عاشق داشتند و در حلقه ولایت اولیای الهی درآمده بودند و انبان ضمیر را از اشارات و بشارات رسولان خدا آکنده بودند. ... بی هیچ تردیدی دانستم که اخلاق اسلامی را از طهاره الاعراق ابن مسکویه و اخلاق ناصری خواجه نصیر طوسی خواستن، آب در هاون کوفتن و باد به غربال پیمودن است.»
وی درباره تعلقش به مثنوی وآموزههای مولوی مینویسد: «اینک بیش از سی سال است که به دولت همنشینی با آن روح بزرگ، آن عزیز عرش نشین، آن شمع خاموشان، آن سحر خیز ناگهان، آن رحمت بی منتها، آن آتش افروخته، دربیشۀ اندیشهها، آن نابغه نادرۀ تاریخ، آن شهسوار عالم محمدی، حضرت خداوندگار مولانا جلال الدین محمد بن محمد بن حسین بلخی رومی، قدس الله نفسه الزکیه، مباهی ومبتهجم وکمتر شب وروزی بوده است که به دل یا به زبان، آشکار یا نهان، سخنی از او یا با او نگویم وضمیر خود ودیگران رابا نام وکلام او مطرّا ومعطّرومنوّرنکنم. طی این سالیان دراز، که همصحبتی با او به نیم نَفَسی میمانست، تعلیم و تعلّم آثار مولانا، بویژه مثنوی شریف، ومداقه درزوایا ومضامین واسرار کلام او ومراجعه به آراء شارحان ومصححان کتاب او، وبهره جستن از عالمان وآموزگاران پیام او، شیوه وپیشه من بود. چون کبوتری گرد این بام مستانه پر میزدم واز آن عیسی دوران، شفای اسقام خود را میجستم واگر چه شریک اذواق آن خسروشیرین جان نبودم، باری خشک لب هم نماندم وازآن بهار بستان آفرین، بوی وبرگ بسیار ستاندم. وخداوند کریم را براین نعمت عظمی شاکرمکه درشمار آید. و بجاست که همین جا همۀ معلمان ومؤدبان خود را، و درصدر همه روح عظیم مولانا را که الهام بخش همۀ آنان بود، سپاسگزارم وبرای همه، به سابقۀ منتی که برمن دارند، از خداوند منّان پاداش کریمانه طلب کنم.»
---------------------------------
یاعلی
من فکر می کنم که این معرفی برای کسانی که ایشان را نمی شناسند و یا شناخت صحیحی از ایشان ندارند بسیار خوب است!
نام و علت شهرت محمد اصفهانی ، دکتر سروش و رجبی(رئیس گروه مجاهدین خلق) که هر سه از فارغ التحصیلان مدرسه علوی هستند معنای بسیاری دارد!!
سلام
من هم همین فکر را می کنم!
البته اگر همه ی فارغ التحصیلان علوی را لیست کنیم خب معناهای متعدد ( = متناقض، متشابه، متزاحم، متکامل، متعارض و ...) پیدا می شود.
مطلب طولانی است، اما اطلاعات کمی در اختیار می گذارد.
همانطور که در متن آمده: "تحقیق علمی اقتضا میکند تا سیر تطور فکری دکتر سروش را از سیر تألیفاتش جستجو کرد"، اما اشاره ای به عنوان و یا محتوی تالیفاتش، بجز موارد ادبی، نمی شود. از طرف دیگر کمکی به شناخت تفکر خاص او که ایدئولوژی را نفی می کند و در کنارش برداشت های مختلف از متون دینی را جایز می داند، نمی کند. امیدوارم عدد (۱) در تیتر نشانه ی جواب دادن به این مشکلات در آینده باشد.
سلام
خب شما جزء " کسانی که ایشان را نمی شناسند و یا شناخت صحیحی از ایشان ندارند " نیستید.
علی القاعده باید نظر شما را در (۲) اش تامین کنیم. چشم.
سلام بر شما دوست عزیز وبلاگ هواداران بلاگ اسکای در راستای پیشرفت فرهنگ وبلاگ نویسی فعالیت خود را آغاز کرده است.از امروز شما هم به جمع هوادارن بلاگ اسکای بپیوندید.این مطلب را به دوستان خود اطلاع دهید منتظر حضور سبزتان در وبلاگ هوادارن هستیم .(با نظر دادان در وبلاگ رای خود را در این رابطه اعلام کنید) با تشکر مدیر وبلاگ هواداران امیر فیروزی
سلام
چه عرض کنم!
شاید اگر کامنت تان را از بیخ پاک می کردم ناهوادار یا هواندار معرفی می شدم! فلذا باشد دوستان ببینند.
سلام،
مدرسه علوی: چنانکه بسیاری از همکلاسان من علوی چی هستند و هیچ فصل مشترکی از ایشان و دکتر نمی یابم، باید بگویم اهداف مدرسه ی علوی از آغاز تا امروز چرخش فراوانی کرده است. اگر سابقا به تربیت افراد مذهبی و علمی می پرداخت، اکنون صرفا افراد متعصب مذهبی را می پذیرد و آن ها را برای عضویت در انجمن حجتیه تربیت می کند.
این است که خروج کسانی چون دکتر سروش و مسعود رجوی از این مدرسه در آن روزگار عجیب نمی نماید ولی امروزه هرگز چنین انتظاری از این موسسه نخواهیم داشت.
مبارزه با مارکسیسم: یکی از بیرحم ترین منتقدان مارکسیسم بود که البته بعدها به علت برخی نظریاتش که موسوم به پلورالیزم و آزادی اندیشه بود کمی عقب نشینی کرد. البته هرگز انتقاد به ایدئولوژی را کنار نگذاشت چه کمونیستی چه اسلامی و چه شریعتیستی.
دوگانگی سروش: سروش با مدرنیسم به نرمی برخورد می کند و معیارهای مدرن (از جمله عقلانیت و تجربه پذیری و ...) را می پذیرد ولی بسیار به عرفان اسلامی ، و ادبیات ایرانی علاقه دارد.چنان که حتی شواهدی از این ادبیات برای نوشته های مدرنش می آورد. این نشان از ظرفیت بالای دکتر است!؟
سلام
البته علوی ساختاری نبود که لزوما امثال دکتر را تربیت کند. علوی تنها بستری بود که امثال دکتر می توانستند در آن پرورش یابند. البته از اوضاع الاناش هیچ مطلع نیستم.
در خصوص بسترهایی که خروجی های متنوع صادر می کنند چرا راه دور می روید؟ مفید را ببینید و خروجی هایش را...
(آخ! الان باز دعوا می شود؟!)
دوست عزیز سلام
به علت علاقه اکثر وبلاگ نویسان تخصصی ، به راه اندازی وبلاگی با نام اختصاصی خود و بدون اجبار در داشتن نام دامنه هایی مانند blogfa , persianblog و غیره ، همچنین داشتن ایمیل با پسوند سایت اختصاصی خود، شرکت Big Robo سرویس جدید" سایت در قالب وبلاگ " را ارائه نموده است.
برای دریافت اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه نمائید:
http://blog.bigrobo. com
و یا با شماره تلفن 77510844 (021 ) تماس بگیرید.