"ب"
سلام
"الف" و "ب" و "ج" از جهان بینی مدرنیسم را در پست های قبلی گفتیم و "د" و "هـ" اش را هم اینجا می گوییم باشد که .... باشد که دانشجو شویم.
نگران Pdf ها نباشید. گفته بودم که دوخت و دوز دارد.
-----------
د) انکار سنّت ها
در مورد انکار سنّت ها، که یکى دیگر از ویژگى هاى اندیشه ى مدرنیسم است، باید گفت از نظر ادیان آسمانى و به ویژه دین اسلام، هیچ گاه نمى توان چیزى را به صرف سنّتى بودن رد کرد و یا چیزى را به صرف مدرن و نو بودن پذیرفت. آنچه که از تعالیم اسلام فهمیده مى شود، ارزیابى همه ى امور بر اساس مبانى پذیرفته شده ى دینى و احکام عقلى است و این مستلزم رعایت اعتدال و عدم افراط و تفریط مى باشد. البته نباید اعتدال را با عدم اراده ى استوار یا تردید در مسائل دین یا عدالت خلط کرد. اعتدال به معناى داشتن حکمت، براى تشخیص حماقت آمیز بودن انواع افراطى مدرنیسم و سنّت گرایى و برگزیدن راهى درست از میان آنهاست. در هیچ عرصه اى، اعم از عرصه ى آموزه ها، اقتصاد، نهادها و نظام هاى اجتماعى و انواع نمودهاى فرهنگى و جز آن، هرگز نمى توان چیزى را تنها به دلیل سنّتى بودن آن پذیرفت، یا به دلیل مدرن بودنش رد کرد. بدین ترتیب، تنها دغدغه ى انسان مطلوب در اندیشه ى اسلامى، رسیدن به حقیقت و حقانیّت مى باشد; این انسان نه عقده ى سنّت شکنى دارد و نه تعصب بر کهنه گرایى.
هـ) سکولاریسم
در مورد سکولاریسم نیز مباحث متعدّدى وجود دارد که از جمله مى توان به مبانى و دلایل منتقدان به آن اشاره کرد. پیش تر گفتیم که عناصرى چون انسان گرایى، عقل گرایى، فردگرایى و علم گرایى از جمله بنیان هاى سکولاریسم مى باشند و با توجه به نقدى که از این عناصر ارائه شد، این عناصر مورد پذیرش دین و تعالیم دینى نیست. در واقع، دین با نقد و ایجاد تعدیل در عناصر فوق، سکولاریسم را نیز برنمى تابد.
معتقدان به سکولاریسم، صرف نظر از مبانى آن، به دلایلى تمسک جسته اند که در این جا نمىتوان به همه ى آنها پرداخت، اما اشاره به برخى از آنها سودمند خواهد بود. یکى از دلایلى که معتقدان به سکولاریسم به آن تمسک جسته اند، این است که امور اجتماعى انسان همواره در حال تغییر و تحوّل است; در حالى که دین از درون مایه و محتوایى ثابت برخوردار مى باشد. بنابراین، دین نمى تواند در امور اجتماعى آدمى دخالت کند.
باید گفت، هیچ یک از مقدمات این استدلال به طور مطلق درست نیست; چرا که اولاً، همه ى تغییرات اجتماعى، تغییراتى بنیادین تلقى نمى شوند، بلکه برخى از آنها صرفاً تغییر در شکل و قالب است. مثلاً در روابط حقوقى و اقتصادى، قراردادهایى نظیر بیع و اجاره، هم در گذشته و هم امروز وجود داشته و دارند، اما تنها تفاوتى که بر اثر گذشت زمان به وجود آمده، این است که غالب این قراردادها در جوامع معاصر، متفاوت و پیچیده شده اند، اما محتواى حقوقى آنها ثابت مانده است. از این رو، دین امروزه نیز در به رسمیت شناختن و تعیین مقررات و شرایط آنها کارآمد و راهگشاست.
ثانیاً، نمى توان همه ى آموزه هاى دینى را ثابت و غیرقابل انعطاف دانست; چرا که در اسلام عناصرى تدارک دیده شده است که بخشى از تعالیم دینى را انعطاف پذیر و منطبق با تحوّلات زمانه مى سازند; عناصرى چون توجه به روح و هدف زندگى و عدم تصلّب بر شکل و ظاهر آن، بیان قوانین ثابت براى نیازهاى ثابت و پیش بینى قواعد انعطاف پذیر براى نیازهاى متغیّر، تشریع اجتهاد، تشریع احکام اوّلیه و ثانویه، نقش مهم عقل در اجتهاد و استنباط احکام دین و اختیارات ویژه ى حاکم اسلامى.
یکى دیگر از دلایل معتقدان به سکولاریسم، عدم قطعیّت فهم متون دینى است. کسانى، با تأثیرپذیرى از مباحث مطرح در هرمنوتیک، بر آن شده اند که هرگونه فهمى، اعم از فهم متون دینى یا غیردینى، متأثر از پیش دانسته ها، پیش فرض ها، انتظارات و علایق مفسر مى باشد. با پذیرش این مبنا، مرجعیّت دین در امور اجتماعى و سیاسى زیر سؤال مى رود; چرا که بر اساس این مبنا، ممکن است فهم کسانى که دخالت دین را در امور اجتماعى و سیاسى الزامى مىدانند، متأثر از پیش فرض ها و انتظارات آنها باشد. از این رو، اگر افراد دیگرى با پیش فرض هایى دیگر به استنباط از متون دینى بپردازند، ممکن است به نتیجه ى دیگرى دست یابند و مثلاً دین را در امور اجتماعى دخیل ندانند و تنها قلمرو آن را عرصه هاى فردى و عبادى بدانند.
این استدلال نیز تام نیست. شکى نیست که پیش فرض ها و انتظارات مفسر در فراگرد تفسیر متن تأثیرگذار است، اما استخراج از متن داراى قواعد ویژه اى است که با رعایت آنها، نتیجهى حاصله تابع فهم هاى گوناگون نخواهد بود; اولاً، مفسر باید از دخالت دادن انتظارات خود در فرایند تفسیر پرهیز کند، و از همین رو در روایات متعدّدى از تفسیر به رأى نهى شده و در برخى از روایات، کسانى که تفسیر به رأى مى کنند، فاقد ایمان شمرده شده اند; ثانیاً، هر لفظ، داراى معناى خاص خود مى باشد و نمى توان هرگونه معنایى را بر آن تحمیل کرد. جملات نیز کاملاً در پیوند با یکدیگر مى باشند و در نهایت، سیاق واحدى را تشکیل مى دهند که تحمیل هر معناى دلخواهى را برنمى تابند; ثالثاً، در هر دانشى تنها اظهارنظر متخصصان، معتبر و موثق مى باشد.
البته در این باب قلت و انقلت زیاد است اما بماند برای زمان اقتضایش.
موضوع بعدی "تفاوت ماهوى جامعه ى مدرن است با جامعه سنّتى."
------------
پ ن: برایم مجهول است سکوت و بی نظر بودن رفقا منشاءاش کجنویسی ماست یا چیزی دیگر. و این جهل باعث می شود خیلی بهم خوش نگذرد و هی همه چیز را ارجاع دهم به زمان اقتضایش! انتظار داشتم متکلم وحده نباشم. حرف زدن که سخت نیست. نمیدانم چرا کسی اینجا شنیدن را تمرینمان نمیدهد. مشکل کجاست؟
..::یاعلی::..
به نظر من مدرنیسم نیز بر این جمله پا می فشرد که هرگز نمى توان چیزى را تنها به دلیل سنّتى بودن آن پذیرفت، خوشحال می شوم مثالی از انکار سنت ها "معقول"(ابزاری) بزنید.
بهترین تعریفی که از سکولاریسم شنیده ام این بود:
تبدیل دین از فرا نهاد اجتماعی به نهادی اجتماعی
که به معنی از بین رفتن انحصار دین است. پیتر برگر معتقد است سکولاریسم در تاریخ رخ نداده، بلکه تنها پلورالیسم دینی رخ داده است.
اولا: برای "تفسیر" نیاز به پیش فرض هایی است که تاثیر مستقیم بر تفسیر دارد و هر مفسر شخصا آن ها را قبول می کند. تقسیم آیات به محکم و متشابه از این پیش فرض ها است که ارزش گزاره های مورد "ثانیا" را زیر سوال می برد. مورد آخر نیز زیادی ساده لوحانه است.
-----------------------
آخر ترم است و مشغله فراوان، امتحانات نیز کم کم شروع می شوند.
سلام
احوال شما؟
خوشحال می شم که بتونیم به هم کمک کنیم. البته وبلاگ من خیلی هم تعریفی نداره. دوستان دیگر فعالیت های به روز تری دارند اما از لطفتون ممنون و خوشحالم که به وبلاگم سر می زنید.
موفق باشین.