به ترتیب حروف الفبا هم که باشه فیلم مقدمه: (فیلم شاهکار جاده مالهالند(2001) ساخته آقا لینچ )
اول از همه باید بگم با وجود اینکه یکی از بهترین فیلم های زندگیم بود، هرگز پیشنهاد دیدنش رو بهتون نمی دم چون از نظر صحنه های منافی عفت ، خیلی خرابه.
دوم از همه اینکه بعد از حدود 2 ساعت ونیم که فیلم رو دیدید، تقریبا هیچی نفهمیدید، مگر اینکه قبلش یه مطلب خونده باشید، که اون وقت هم فیلم خراب می شه، ولی در صورتی که تا اون موقع دوام آورده باشید، به میزانی از ارضا می رسید که ...
دوست دارم یه کم درمورد مفهوم فیلم بنویسم.
مقاله: همانطور که آقا الوندی پور(ونداد) در شماره 31 مجله فیلم نگار به صورت مختصرتوضیح دادن. اساس فیلم بر پایه یکی از نظریات فروید می باشه. البته صحت و سقم نظریه رو نگفته، منم که از اونجایی که عوامم و دیدی منفی به آقا فروید داشتم، شروع کردم. ولی واقعا نظرم نسبت به این دانشمند تغییر کرد.
کتاب: ... و بالاخره چندی پیش عزیزی کتاب "وضعیت آخر" اثر تامس. آ.هریس را بهم امانت داد تا با مشروح این نظریه آشنا بشم.
به طور خلاصه از کتاب می تونم بگم که : هر شخص دارای 3 شخصیته: 1) کودک یا من گرسنه 2) والد یا من محکوم کننده 3) بالغ یا من مرکزی.
می دونم خیلی دارم از مطلبم سانسور میکنم، ولی اینم می دونم که اگر بخوام بیشتر بگم، از حوصله وبلاگ خارجه و بقیه دردسرها. ولی می خوام به قسمت مورد علاقه خودم یعنی مورد 2 بپردازم. همون جایی که خودم ازش ضربه خوردم.
این قسمت شخصیت که تقریبا در 5 سال اول تشکیل می شه، یه جورایی خیلی مهمه. هر حرفی که پدر و مادر یا هر بزرگتری به عنوان هشدار ، تنبیه، تشویق، رخصت، حرف، عمل یا ... انجام می دهند به طرز فاحشی در ناخودآگاه ما اثر می ذاره.
نتیجه اخلاقی: پدر و مادر خوبی باشید، تا به جامعتون گند نخوره!!!
زیرنویس: اگر خواستید می تونم بیشتر توضیح بدم، یا حتی می تونم فیلم رو.... نه هیچی!!!
حتما بیشتر توضیح بدید!
در مورد هر سه تاش!!! یا حداقل لینکش رو بذارید! من شخصا بد جوری تو کف این فیلم موندم. ۳ بار فیلم رو دیدم ولی هیچی نفهمیدم!!!
به نظر من فیلم بیشتر روی "۱) کودک یا من گرسنه" تاکید داشت. کل فیلم تصویر رویای شخصیت اصلی است. یعنی روایت قلب شده ی واقعیت.
زیبا بود.
موفق باشید.
من فیلم نامه را خواندم . جالب بود ولی نه اینقدر که تو می گی!
فیلمش هم دستم آمد ولی علاقه ای به دیدنش نداشتم!
با این که فقط فیلم نامه رو خوندم و اون هم با کلی سانسور، اما بعید می دونم کسی غیر از استاد هیچکاک تونسته باشه دینی(به کسر دال) رو که سینماگرها به جناب فروید دارند ادا کرده باشه. دیوید لینچ البته فیلمهای روانشناسانه ی خوبی داره (مرد فیل نما و مخمل آبی نمونه های محشری اند!) ولی این که بشه گفت نظریات فروید بزرگ رو هم پوشش می دهند، نمی دونم.
من که از تجربه ی یک فیلم نامه ی سوررئال محض بسیار لذت بردم و بعید می دونم دوباره دستم بیاد.
راستی اون شماره ی 31 یادته ؟! قرار بود شماره های زوج مال من باشه، ولی اون شماره ی مخصوص بیلی وایلدر هم رسید به تو ... ولش کن بابا شوخی کردم!
به امید دیدار.
باهات موافقم. فیلم جاده مالهالند واقعا شاهکاره. فیلمنگار هم فیلمنامه ش رو چاپ کرده. اون نقدی رو هم که نوشتی(نوشته ونداد الوندی پور) خیلی جالبه و تو فهمیدن فیلم خیلی کمک می کنه. از فیلمهای بعدی لینچ به اندازه این یکی خوشم نیومد.