محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

معرفی آثار: 3 کتاب از محسن مخملباف (بخش اول)

محسن مخملباف را بیشتر به عنوان یک فیلم‌ساز می‌شناسیم و برای معرفی‌اش اغلب بر آثار سینمایی‌اش تکیه می‌کنیم. اما این‌جا می‌خواهم او را با نگاهی به آثار مکتوبش بشناسانم. هرچند عده‌ی زیادی از منتقدان بر این باورند نمی‌توان مولفه‌ی مشترکی بین آثار مخملباف یافت و اساسا مخملباف را مولف به حساب نمی‌آورند.


شاید این عقیده در مورد فیلم‌های مخملباف صحت داشته باشد و حتی چرخش ایدئولوژیک مخملباف در اواخر دهه 60 را به عنوان شاهدی بر این مدعا می‌پذیرم، ولی معتقدم در مورد فیلم‌نامه‌ها، داستان‌ها و مقاله‌های منتشره از سوی وی باید کمی بیشتر دقت کنیم. و چون به نظر من مبانی فکری و اعتقادی مولف در متن بروز شفاف‌تری نسبت به تصویر دارد، می‌توان محسن مخملباف را مولف رمان «باغ بلور»، فیلم‌نامه‌ی «سلام بر خورشید» و مجموعه داستان-فیلم‌نامه‌ی «نوبت عاشقی» نامید.



(برای دیدن شناسنامه‌ی کامل کتاب، از روی سایت شخصی مخملباف روی عنوان کتاب کلیک کنید.)


1. باغ بلور


[تقدیم به زن؛ زن مظلوم این دیار]


داستان با صحنه‌ی زایمان دردناک یک زن آغاز می‌شود. فضاسازی بی‌نظیر مخملباف در ابتدای کتاب بسیار مجذوب‌کننده است. به شخصه احاطه‌ی او بر کلمه را به عنوان یک سینماگر در هیچ کدام از هم‌صنفانش سراغ ندارم.


این رمان داستان چند زن را روایت می‌کند که جنگ 8 ساله‌ی ایران زندگی آن‌ها را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. آن‌ها در ملکی مصادره‌ای زندگی می‌کنند که همین ملک نیز در شرف بازپس‌گیری از سوی صاحبش است و سرای‌داری دارد به نام خورشید؛ زنی که ماجرای زنانه‌ی پر افت و خیزی را حکایت می‌کند. (؛ ماجرایی که روایتی از آن را به شیوه‌ای دیگر در کتاب «سلام بر خورشید» می‌بینیم.) خانواده‌ی دیگری که در یکی از اتاق‌های این ملک زندگی می‌کنند، از یک پدر و مادر پیر، و عروس بیوه شده‌شان تشکیل می‌شود که تنها از اندک مقرری بنیاد شهید ارتزاق می‌کنند. بیوه‌ی دیگری نیز در این خانه هست که تنها راه رهایی از رنج تنهایی و فقر را در ازدواج مجدد می‌بیند.



نویسنده با استفاده از این شخصیت‌ها ،که به لحاظ دراماتیک بسیار غنی هستند و ظرفیت پیش بردن رمانی بزرگ‌تر از باغ بلور را هم دارند، داستانی بی‌همتا نقل می‌کند که بسیار باورپذیر، اجتماعی و تلخ است. این رمان را می‌توان در زمره‌ی ادبیات جنگ قرار داد، البته نویسنده به سیاست‌های آن دوران و مخصوصا بی‌توجهی مسئولین به وضعیت خانواده‌ی شهدا انتقاد می‌کند و حتی از زبان یکی از آن زنان به شدت جنگ را تقبیح می‌کند. کاری که در سال 1365 و در بحبوحه‌ی جنگ چندان خوب تلقی نمی‌شد. با این همه پای‌بندی و توجه مخملبافِ آن دوران به ارزش‌های اسلامی و حتی انقلابی در آینه شخصیت‌های داستانش بسیار آشکار است. پای‌بندی‌ای که اکنون پس از گذشت سال‌ها، دست‌کم از لحاظ انقلابی و سیاسی، بسیار کم‌رنگ شده است.



مخملباف، آرمان‌گرایی که چهار سال و پنج ماه در بند رژیم سابق بود و جزو پیش‌قراولان اسلامی کردن هنر بعد از انقلاب به حساب می‌آمد کم‌کم آماده‌ی یک چرخش ایدئولوژیک می‌شود. چرخشی که در سال 69 با فیلم «نوبت عاشقی» و سپس کتاب «نوبت عاشقی» سرعت می‌گیرد. این چرخش هم ماجرایی پر افت و خیز دارد. پس منتظر باشید، (قرار نبود این معرفی چندپاره شود اما شد دیگر ...)


سعدیا دور نیک‌نامی رفت... نوبت عاشقی‌ست یک چندی ...

نظرات 7 + ارسال نظر
مهدی 1386/05/01 ساعت 08:26 ق.ظ

خوشحالم خیلی... و به دلایل مختلف و نه شاد...
ماجرایی که گفتی با آغازی این چنین را قبلا دیده ام این وسط یکی داره زیر آبی میره...
می دونی که کجا دیدیم؟ یه فیلم بود. اسمش رو یادم رفته ولی خودت می دونی...

چه «ماهی بزرگی» بود... و چه زیبا.

خوشحالم که خوشحالی، نه خوش.

پیام 1386/05/01 ساعت 05:56 ب.ظ

از مخملباف بدم میاد !!!

D:

نثرهای ایرانی بعد از انقلاب اکثرا رو به اضمحلال گذاشته و واقعا ارزش خواندن ندارد !!!

سخنت پاسخی طلب نمی کند... غیر از افسوس.
باید بیشتر حجت بیاوری. من که لحنت را پسندیده نیافتم.

sajjad 1386/05/01 ساعت 07:06 ب.ظ

نمی دانم چرا اما دیگر نوشتنم نمی آید ! بیشتر دوست دارم بخوانم! پس منتظر ادامه مطلبت هستم!

نوشتن خوب است... اما خواندن بهتر است. (نقل قول از pure persian)

سعی می کنم قبل از رستاخیز آن را منتشر کنم.
این دیگر به درایت ناظران بر می گردد.

فرهاد 1386/05/01 ساعت 08:51 ب.ظ http://mirror.blogsky.com

مشتاق شدم داستان را مطالعه کنم
اما موکول می کنم به بعد از سفرم
به شدت درگیر کتب مرتبط با سفرم هستم

اگر رمان ایرانی بعد از انقلاب نخواندی، به عنوان گزینه ی اول این را پیشنهاد می کنم. به حرفهای این و آن که انقلاب را شروع پسرفت (فارسی اضمخلال ) نثر و داستان فارسی می دانند توجه نکن.

درباره ی آن سفر که هر چه بخوانی کم است. اما بیشتر آمادگی پیدا می کنی. اگر کمک خواستی بگو ، هرگز دریغ نخواهم کرد.

احمد 1386/05/03 ساعت 11:40 ق.ظ http://khodesh.blogfa.com

ممنون که سر زدی. این دعوای انسانی و فنی چیز جالبیه. من هم یک وقتی فنی می خوندم.

حامد 1386/05/06 ساعت 12:20 ق.ظ

سلام
معرفی کتاب خیلی خوبی بود : مختصر و مفید! و البته بیشتر حاوی برداشت های شخصی شما.
در مورد نویسنده و فیلمساز که کسی را سراغ نداشتی ؛ اگر حالی دست داد خلاصه ای از زندگی و آثار ّ ابراهیم گلستان ّ را می نویسم که با این بزرگ مرد سینمای موج نوی ایران آشنا شوید.
خوشبختانه در زمینه ی عدم معرفی افرادی که در تضاد با بعضی ارزش های(...) انقلاب شکوهمند اسلامی و رژیم حاکم بر آن هستند پیشرفت زیادی کرده ایم!
امیدوارم به آن حد نرسیم که دیگر کسی بیاید و بگوید : ّنثرهای ایرانی بعد از انقلاب اکثرا رو به اضمحلال گذاشته و واقعا ارزش خواندن ندارد !!! ّ که اشتباه محض است گذشته را سند سقوط آینده و حال دانست...که این امر نتیجه ی مستقیم عدم وجود ّشناختّ کافی است !

The one 1386/05/06 ساعت 09:36 ق.ظ http://mahfel.sub.ir

داستان چند زن به قلم یک مرد کمی جای پیش داوری می گذارد.
وجود شخصیت های غنی دراماتیکی در رمانی از فیلمنامه نویسی ایرانی بنظر من بسیار جالب است. در سینمای داستان محور ایران با شخصیت های تک بعدی که اغلب از تیپ تجاوز نمی کنند، جایی برای چنین شخصیت هایی نیست. این مشکل در درجه اول با اقتباس ادبی از رمان حل می شود و به دست افرادی مانند مخملباف.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد