شاید شما هم محافظه کار باشید…!
تورقی در میان مجلات و روزنامه ها داشتم که در شماره هفتم مجله آئین مقاله ای را از دکتر جلایی پور یافتم که نظر من را به خود جلب کرد! عنوان این مقاله " بنیاد های نظری تجربی اصلاح طلبی در مقایسه با محافظه کاری و انقلاب گری" بود. دکتر جلایی پور در این مقاله تلاش کرده است تا تعاریفی از این سه حرکت اجتماعی (محافظه کاری ، اصلاح طلبی ، انقلاب گری) ارائه داده و به بررسی آن در جامعه ایرانی بپردازد با تاکید بر دوره اصلاحات بعد از دوم خرداد. من تنها به بیان بخش محافظه کاری اکتفا می کنم و با برداشت خود نیرو های سیاسی حاضر را مورد بررسی قرار می دهم.
جریان های محافظه کار را از دیدگاه آقای جلایی پور به سه دسته تقسیم می کنیم:
1. محافظه کار سنتی
2. محافظه کار بازگشتی
3. محافظه کار نواندیش
1.ابتدا به بررسی محافظه کار ی سنتی می پردازم:
محافظه کار سنتی معتقد است که طبیعت ثابت است و جوامع انسانی در طول تاریخ تغییر نمی کنند. این جریان با تاسی به " سنت " نسبت به تغییرات روی خوشی نشان نمی دهد . در واقع این تفکر ، حفظ وضع فعلی را مهمتر از تغییر آن می انگارد . زیرا وضع موجود به رغم نا خوشایندی هایش برای ما آشناترست و اطمینان و ثبات و امنیت در این وضعیت ضمانت بیشتری دارد. دراین تفکر به سنت یعنی آنچه از گذشته به ما رسیده و به آن اعتقاد داریم ، توجه بسیار شده است . در این تفکر دموکراسی مردگان بر دموکراسی زندگان ارجحیت دارد.
2. محافظه کتژاری بازگشتی :
این نوع محافظه کاری اوضاع اجتماعی مدرن را بر نمی تابد و به دنبال تغییر وضع موجود است و از این نظر یک نیروی انقلابی ست . این نیروی انقلابی بر خلاف انقلابیون مدرن ، روبه آینده ندارد و به گذشته می نگرد! محافظه کاری بازگشتی را به دلیل بازگشت به نمونه های عصر طلایی ، یعنی بازگشت به به دوران هایی مشخص و قابل فهم که باید بنیادی برای احیای زمان حال قرار گیرد را محافظه کار بنیاد گرا نیز می گیند. این اشتیاق به تغییر وضع موجود بر مبنای گذشته ، باعث شده است محافظه کاری بنیاد گرا خود را درچارچوب جنبش های رادیکال و انقلابی نشان دهد که بنیاد گرای مذهبی طالبان در افغانستان نمونه شفاف و بی پیرایه آن (2000-1990) است.
4. محافظه کار نو اندیش :
این نوع از محافظه کاری نیک می داند که دفاع از ارزش ها و نهاد های مذهبی و تقویت اقتدار نهاد حکومت و خانواده در جامعه پیچیده و منحصر به فرد کنونی ، بدون قبول تغییرات اجتماعی ممکن نیست .از نظر محافظه کاران روشن اندیش تحمل برنامه اصلاحی بهتر از مواجه شدن با اموری چون نارضایتی های عمده و انقلاب است.
محافظه کار نواندیش در انتقاد از محافظه کار سنتی و محافظه کار بنیاد گرا می گوید:
اگر محافظه کاران سنتی در قرن 18 در فرانسه زیر بار تغییرات و مطالبات سیاسی می رفتند و تن به تبدیل نظام سلطنتی مطلق به نظام سلطنتی مشروطه می دادند مانند انچه محافظه کاران انگلیسی در قرن 17 انجام دادند جامعه فرانسه متقبل انقلاب و هزینه های ناشی از آن نمی شد.
حال با توجه به آنچه در بالا آمد سعی می کنم با اندک سوادی که نسبت به گروه های سیاسی ایران دارم ، آنهایی را که می توان محافظه کار نامید را معرفی کنم . نکته مهمی که باید پیش از بیان این مطالب به آن اشاره کنم اینست که محافظه کار بودن چیز بدی نیست و اصلاح طلب بودن نیز لزوما راهکار همواره مناسبی نیست و کسی که در زمانی اصلاح طلب محسوب می شده است در زمان دیگری ممکن است محافظه کار باشد!
من فکر می کنم بهترین نمونه محافظه کاران سنتی سلطنت طلبان قبل از انقلاب باشند. اگر چه امروز آنان در مقام بر اندازی و انقلاب قرار گرفته اند و نمی توان آنان را در زمره محافظه کاران قرار داد. اما اینان کسانی بودند که به شدت به آنچه از گذشته به آنها رسیده بوده است بسیار پایبند بوده و با هرگونه تغییر مخالف بوده اند. امروز آنچه بنام محافظه کاری مطرح می شود در واقع یا محافظه کاری بازگشتی است و یا محافظه کاری روشن بین است. می توان افرادی مانند آقای احمدی نژاد را نمونه روشنی از محافظه کاران بازگشتی یا بنیاد گرا دانست . اینان به دنبال بازگشت به دوران طلایی آغاز دهه 60 هستند و این را از نحوه عملکرد دولت ایشان و لحن سخنرانی های ایشان (سعی در تقلید از رفتار های ایت الله خمینی) می توان فهمید و به عنوان سندی معتبر تر بیانات خود ایشان در مورد لزوم بازگشت به گذشته است.
در دسته دیگر افرادی مانند آقای هاشمی رفسنجانی و افرادی مانند آقای کروبی قرار دارند که می توان اینان را محافظه کاران روشن بین دانست. زیرا با تغییرات جامعه موافق اند اما از تغییرات اساسی می گریزند و تنها به دنبال آرام نگهداشتن فضای جامعه اند. مطمئنا در زمان رویارویی این دو گروه ، دسته دوم شکل اصلاح طلبی به خود می گیرد.
یک سوال جالب با توجه به تعاریف بالا ما محافظه کاریم یا اصلاح طلبیم و یا به دنبال انقلاب هستیم ؟ شاید اصقلاب را ترجیح می دهیم!
نمیدونم چقدر انقلاب تاثیری می تونه داشته باشه وقتی وقوعش پیامد های غیر قابل پیش بینی رو میتونه به همراه داشته باشه. یه فرق مهم باید بین انقلاب ۵۷ با انقلاب بعدی وجود داشته باشه و اون هم هدفمندی و برنامه ریزی دقیق قبل از انجام اونه . مثل بازی زو می مونه : نفس خوبی باید داشت تا حریف رو بشه حذف کرد اما فقط نفس کافی نیست . زاویه ی حمله هم مهمه ...با این احوال صحبت اندک ما در این موضوع وقتی همراهی از عامه ی مردم را نداشته باشد فایده اش مثله آب در هاون کوبیدنه ! مردمی که خسته تر از اون هستن که بخوان با یه خمینی دیگه از خواب پاشن . حضرت اخوان در یکی از شعر هاش فرموده : کاوه ای پیدا نخواهد شد. کاشکی اسکندری پیدا شود ! (نگاه سیاه سیاه به آینده ای بی رنگ ؟ )
دوره زمانه انقلاب های پر هزینه گذشته است!
شاید اضقلاب جواب بدهد اما با شرایط کنونی حتی اصقلاب هم امکان پذیر نیست! من همان اصلاحات را آن هم از نوع دموکراتیکش را قبول دارم!
اول خوشحالم که همه رو اینجا جمع می بینم و ناراحتم که خودم رو در آینه تهنا می بینم.
من به عنوان یه آدم محافظه کار! از رنگ آبی خیلی خوشم میاد و فکر می کنم تمام آدمهای محافظه کار هم همینطور باشن.
ادامه ی نظرم رو یه کم که بیشتر فکر کردم می نویسم.
قاصدک هان!
چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی؟
انتظار خبری نیست مرا!
:
کاش این تقسیم بندی را با سایر تقسیم بندی های موجود قیاس می کردی تا کارت جامع تر شود.
نمی دانم در نوشته من به دنبال چه خبری بودی ! تقسیم بندی های دیگر را خوشحال می شوم در اختیارم بگذاری!
تقسیم بندی جالبی است، به نظرم بیشتر انتقادی است تا معرفی! البته در جایش کارآمد هم خواهد بود. ولی برداشتی که در جامعه از محافظه کاری وجود دارد مفهوم مقابل رادیکال است. حتی خودت در کامنتی که برای پست "مجتمع ایران..." من گذاشته بودی همین برداشت را از محافظه کاری داشتی. در حالی که در این پست منظور از محافظه کاری گونه ای بازگشت به گذشته است. به نظر من آنچه در گفتگوی رایج (بدون پیش زمینه ی این دسته بندی) از محافظه کاری برداشت می شود فقط محافظه کاری سنتی است و هیچگاه محافظه کاری بازگشتی و نواندیش مفهوم نمی گردد.
شاید شما هم محافظه کار باشید، حتی در اصلاح انقلابی!
اصلا نمی فهمم از کجا به انتقادی بودنش رسیدی !
من هیچ تفاوت بزرگی بین این تعریف ها که در اینجا ارائه دادم و آن که در پاسخ به تو استفاده کردم نمی بینم! هردوی این تعاریف بر این پایه استوارند که محافظه کار با آنچه جدید است می خواهد مبارزه کند زیرا ناشناخته است و ممکن است که خسارات زیادی را به همراه داشته باشد. یعنی کلا در حفظ گذشته و کنون می کوشد! و یا برای جلو گیری از تغییرات بزرگ به تغییر های کوچک تن می دهد .
سلام...چه محفل گرمی...و چه اصطلاحات گرمتر...
بروزم...
خیلی جالبه. می دونی.
من هم داشتم به ساخت یک سایت اجتماعی فکر می کردم و تقریباً اقدام هم کردم. بهتره بگیم سیاسی اجتماعی.
خوشحال می شم اگر بتونی باهام هکاری کنی. هروقت حاضر شد خبرت می کنم.
آینه به روز شد...