محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

مجتمع ایران - طبقه ی وسط – زنگ سمت چپ

طبقه ی متوسط جامعه ای بدون طبقه در مهمترین رویداد دموکراتیک حکومتی غیر دموکراتیک، حضوری منفعل داشت. چیزی که بیشتر مایه ی تعجب است امیدی بود که جناح موسوم به چپ به حمایت این طبقه داشت.

با کمی مساحمه می توان پذیرفت که ظهور طبقه ی متوسط در عرصه ی اجتماعی اولین بار در دوران رونسانس و با پایان فئودالیسم اتفاق افتاد. یعنی با پدید آمدن بورگ ها و بورژ ها (شهر های آزاد) و ظهور بورژوازی. این طبقه ی نوظهور با انجام انقلاب های بورژوایی و براندازی اریستوکراسی(اشرافیت) و تشکیل دموکراسی قدرت را کامل در دست گرفت. نکته قابل تامل تلازم بین دموکراسی و طبقه ی متوسط است. در اروپا هردو همزمان رخ دادند بطوری یکی پشتیبان دیگری بود. در حالی که در ایران هر دو تقریبا همزمان اما مستقل از یکدیگر و بطور ناقص رخ دادند.


در اروپا قدرت گرفتن طبقه ی متوسط با ظهور دموکراسی و حوزه ی عمومی اتفاق افتاد. یعنی با گسترش طبقه متوسط در عرصه ی اجتماع و حضور توده ی مردم در عرصه ی سیاسی. امری که در ایران رخ نداد. با وجود ورود دموکراسی، هرچند ناقص، به ایران از نظر احساس عمومی مردم، دولت هنوز بصورت بخشی جدا از جامعه و در تضاد با آن باقی ماند. و در نتیجه طبقه ای فراگیر و حامی دولت مانند طبقه متوسط در اروپا، در ایران بوجود نیامد.


طبقات در ایران فقط از منظر درآمد قابل تفکیک هستند و بهمین خاطر اهداف مشترک یک طبقه را فقط در حیطه ی پول و نفع مالی می توان جست. ولی از طرف دیگر دموکراسی نه بخاطر عملکرد اقتصادی آن یا خواست طبقه ای خاص بلکه فقط بعنوان جایگزینی برای حکومت شاهنشاهی به ایران راه یافت. نتیجه ی این نوع ورود دموکراسی به ایران، مبارزات انتخاباتی جدا از طبقات و بدور از شعار های اقتصادی بود. احتمالا با این پیش زمینه بوده که انتظار حمایت طبقه ی متوسط از کاندیدای جناح چپ پیشرو می رفته. در جامعه ای مثل ایران، کاندیدایی که شعارهای غیر اقتصادی می دهد فقط از طرف طبقه ی متوسط می تواند پذیرفته شود.


در همین انتخابات شعار های اقتصادی یا همدلانه با طبقات اقتصادی دیگر، با استقبال گسترده مواجه می شوند. البته از شکست انتخاباتی جناح چپ پیشرو نمی توان وجود اختلاف سطح در آمد مردم ایران را نتیجه گرفت ولی بنظر می رسد طبقه ای متوسط حامی دموکراسی و بدون گرایشات اقتصادی هنوز در ایران بوجود نیامده و یا بسیار کوچک است.

نظرات 3 + ارسال نظر
عبوری 1386/04/07 ساعت 03:08 ب.ظ

سلام
خوبه که یه ارتباط با ما ، تماس با ما، ایمیلی، کانالی، رابطه ای، واسطه ای لا اقل توی صفحه تون بذارید که اگه آدم خواست مستقیم و خصوصی تر با نویسنده ها وارد مذاکره بشه بتونه. لا اقل هر کس نویسندهی سایت میشه ایمیلی هخم ازش در دسترس باشه خوبه ها. نه؟
ببخشید.
بای

ایمیل من (True_infinite@yahoo.com (The one است.
ولی کلا قرار است بزودی تغییراتی در وبلاگ داده شود واحتمالا وبلاگ منتقل شود که این تذکر شما حتما لحاظ خواهد شد. از راهنماییتان سپاس گزارم.

سجاد 1386/04/07 ساعت 08:10 ب.ظ

گرچه با کلیت مطالبی مطرح کرده ای موافقم، اما درباره انتخابات سوم تیر به این ساد گی نمی توان نتیجه گیری کرد. در اینکه ایرانیان به مسائل اقتصادی نیم نگاه بیشتر ی تا مسائل اجتماعی دارند شکی نیست، اما نمی توان علت شکست اصلاح طلبان (چه پیشرو و چه سنت گرا) را فقط مسائل اقتصادی دانست!
شاهد مثال رای نیاوردن کروبی است!
من فکر می کنم چند تغییر در جامعه ایران از سال 76 تا سال 84 رخداد که در نحوه انتخاب مردم اثرگذار بود. در سال 76 جمعیت چشم گیری از رای اولی ها وجود داشت که به شعار های خاتمی تمایل بسیاری داشت ، این تمایل باتوجه به فشار ها و محدودیت های موجود در برابر جوانان بود که از سوی دولت اعمال می شد. دیگر اینکه خاتمی فردی خارج از سیستم حکومت بود (مانند احمدی نژاد که تنها سمت رسمی او شهرداری بود، این درواقع تنها سمتی بود که مردم او را درآن دیده بودند!) نکته دیگر ناتوانی جناح محافظه کار در استفاده از رسانه بود!
اما در انتخابات 84 شرایط شکل دیگری بخود گرفته است! بیشتر رای دهندگان جوانانی هستند که در زندگی به پختگی ای رسیده اند که آنان را محافظه کار کرده و علاوه بر آن درگیری های سیاسی در کشور بسیار بزرگتر از آنچه رخ داده نشان داده شده است. پس به نوعی تمایل به آرامش و ثبات در جامعه احساس می شد. جناح محافظه کار از ابزاری بنام تلویزیون به صورت هوشمندانه تری استفاده کرد. و تمام این مسائل به نوبه خود در نوع نگاه مردم به انتخابات 84 تاثیر گذار بودند.
نکته ای که در مقاله ای به آن خواهم پرداخت این ست که جامعه ایران روبه محافظه کاری کرده است و این محافظه کاری نوعی محافظه کاری بازگشتی است!

من هم موافقم که نمی توان علت شکست اصلاح طلبان (چه پیشرو و چه سنت گرا) را فقط مسائل اقتصادی دانست، هر چند براساس نتایج به نظر می رسد اقتصاد حرف اول را می زد. رای زیاد کروبی و آشفتگی شدید بازار در زمان اتخابات این نکته را تایید می کنند. ولی این عقیده هنوز پابرجاست که اگر قرار بود معین رای بیاورد این رای را باید طبقه ی متوسط می داد.
رای احمدی نژاد نه به خاطر محافظه کاری بلکه بخاطر همدلی طبقات محروم و قشر کم درآمد با او بود به عبارت "خاکی" بودنش دلیل رایش بود. فراموش نکن احمدی نژاد را از همان ابتدا به رادیکال بودن می شناختند نه به محافظه کاری.
به نظر من جوانان پخته(!) کمترین رای را در این انتخابات دادند. هر چند فکر نکنم هیچکدام بتوانیم برای مدعای خود دلیل قانع کننده ای بیاوریم.
باز هم یادآوری می کنم احمدی نژاد رادیکال بوده و هست نه محافظه کار. رکود شدید بورس را پس از رئیس جمهور شدن احمدی نژاد فراموش نکن که گواه محکمی بر بی ثباتی ناشی از رای آوردن او بود. در حالی که انتظار داریم وقتی محافظه کاری روی کار می آید شاهد بیشترین ثبات(که لزوما خوب نیست) هستیم. فکر کنم محافظه کاری را با اصول گرا(fundamentalist) بودن اشتباه گرفته ای.

سلام
ممنونم که پیشم اومدی و بانظر قشنگت خوشحالم کردی.
من آپ هستم . خوشحال می شم بازم سر بزنی
در پناه حق شاد باشی[لبخند]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد