خیابان خلوت و تاریک است. چراغ ها یکی در میان خاموش هستند و اغلب شکسته اند. ماشین استیشین سیاهی با سرعت داخل خیابان می پیچد و صدای ترمزش سکوت را می شکند. در پشتی آن باز می شود و شش هفت نفر پلیس سیاه پوش باتوم به دست بیرون می ریزند.
تصویر سیاه می شود. عبارت "طرح مبارزه با اراذل و اوباش" روی تصویر نقش می بندد.
تصویر باز می شود به باتوم هایی که بالا می روند. تصویر برفکی می شود.
(صدا روی تصویر برفکی):
پلیس به عنوان قدرتمندترین نهاد در جوامع مدنی در این عملیات همچون گروه اراذل قوی تری که در صدد تنبیه گروه های کوچک سرکش باشد سعی کرد به کمک باتوم اراذل و اوباش را به بهشت هدایت کند. طبق آخرین اطلاعات درهای بهشت همچنان باز هستند.
پ.ن: یادم می آید وقتی هنوز بچه مدرسه ای بودیم بعضی دوستان که با ما هم عقیده نبودند ما را اراذل و اوباش خطاب می کردند.
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر نوشته ژان پل سارتر، بزرگترین ایدئولوگ و روشنفکر قرن بیستم با موضوع معرفی اگزیستانسیالیسم |
پلورالیسم دینی تعاریف و کاربرد های گسترده ای دارد و برای حوزه ها ی مختلف آن اثبات و ردهای زیادی نگارش یافته که بعضا ارزش مطالعه دارند. پلورالیسم در لغت به معنی تکثر و تعدد است. و پلورالیسم دینی به نگرش ها و تئوری های فلسفی یا جامعه شناسی می گویند که به گونه ای معتقد به وجود تکثر در دین (مانند تعدد راه های رسیدن به خدا و رستگاری، تعدد برداشت ها ی صحیح از متون دینی و ...) می گویند.
من در اینجا فقط روی مسئله ی یکسانی ادیان در ارایه راه رستگاری در بعد اجتماعی دست می گذارم. متسفانه نمی توانم منبعی کتابی برای این یادداشت بیاورم و خود این نگرش را در کمتر جایی دیده ام. (البته کتاب "صراط های مستقیم" دکتر سروش به من توصیه شده و من هم به شما توصیه می کنم. خودم نخوانده ام، اگر مفید نبود نفرین نکنید!).
دلیلی که من برای اثبات پلورالیسم به مثابه نگرشی بی طرف دارم، بر اساس ناتوانی ادیان در بحث و گفتگو و اثبات خود است. از آنجاکه هر کدام از ادیان گفتمان ویژه خود را دارد و مفاهیم خاصی از کلماتی چون عدالت، عقل، حقیقت و ... برداشت می کند، عملا جایی برای نقد خود نگذاشته اند. بنابراین امکان اثبات خود را ورای ایمان مذهبی نیز از دست داده اند. به این معنی که تا به دینی ایمان نیاورده و گفتمان و تعاریف آن دین را نپذیریم، نمی توانیم در مورد آن قضاوتی کنیم. به عبارت دیگر معیار ومقیاس برون دینی و مستقلی در اختیار نداریم تا بی طرفانه در مورد ادیان گوناگون قضاوت کند و یکی را برتر از دیگری معرفی کند. حتی اگر فقط یک دین را حق و تنها راه رستگاری بدانیم(نگرش حد اقلی پلورالیسم)، تایین این که کدامیک حق است از عهده ی ما خارج است. در این شرایط که بزرگترین حقیقتی که هر دین ارایه می کند این است که آن دین حق است، و دلیلی برون دینی برای اثبات این مسئله ندارد، ادیان در جایگاه اثبات خود ارزش یکسانی پیدا می کنند. بنابراین حتی با فرض وجود حقیقتی مطلق، راهی برای دستیابی به آن وجود ندارد و ادیان مختلف در برابر ارایه ی حقیقت نمی توانند از یکدیگر پیشی بگیرند. در نتیجه با وجود اینکه پیروان یک دین خود را حق می دانند، نمی توانند از راه عقل این مدعای خود را ثابت کنند(همانگونه که پیش تر گفتم، به دلیل یکی نبودن پیش انگاشت ها و گفتمان آنها). بنابراین در بعد اجتماعی در مقابل پیروان ادیان دیگر برتری ندارند و ادیان در جامعه در یک سطح معرفتی عرضه می شوند و اگر حکومت(قدرت) از دینی پشتی بانی نکند، هیچ کدام از ادیان حق حذف دین دیگر را به بخاطر ناحق بودنش نخواهد داشت.
اگر این حقیقت از طرف ادیان و پیروان آنها پذیرفته شود، مدارا و حتی تعامل ادیان در بستر اجتماعی امکان پذیر و ساده خواهد بود. از نظر من این حقیقت مهمترین بعد و قابل دفاع ترین بعد پلورالیسم دینی است.