محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

معرفی کتاب: سرخ و سیاه

رمان سرخ و سیاه اثر استاندال نویسنده ی فرانسوی قرن نوزدهم یکی از رمان های بزرگ و مشهور جهان است که در ایران کمتر شناخته شده است. استاندال در سه چهار جای کتابش رمان را به آیینه تشبیه می کند و خود از عهده این کار به خوبی برآمده. رمان او آیینه تمام قد فرانسه ی بعد از ناپلئون است.
داستان همراه با ژولین نوجوان، قهرمان داستان، از کارگاه چوب بری شروع شده، وارد خانه ی شهردار شهرستان کوچکی می شود، به مدرسه طلاب می رود، به سالون های اشراف راه می یابد، در دسیسه های سیاسی شرکت می کند و ... و بدین گونه به تمام زوایای پنهان زندگی آن عصر سرک می کشد و همچون آینه ای آنها را بازتاب می دهد.
استاندال به زیبایی سیر داستان خود را از خلال حادثه های رمانتیک دنبال می کند و بدون کم کردن از جذابیت رمان، در همه جا جامعه ی فرانسه را به تمسخر می گیرید. طنز زیبای استاندال در توصیف شهرستان وریر در همان ابتدا مخاطب را پایبند کتاب می کند.
ولی جالب ترین و قابل تامل ترین وجه داستان شخصیت عجیب قهرمان است. ژولین روستا زاده ای است که از طبقه ی خود جدا شده و وارد محافل اشراف می شود ولی در این طبقه نیز به طور کامل پذیرفته نمی شود. ژولین با جامعه ی خود بیگانه است. از مردم متنفر است ولی جاه طلبی بی حدش او را وابسته به جامعه می کند. و همین باعث تباهی او می شود. آخر داستان استاندال شباهت عجیبی به بیگانه ی کامو دارد. و به عقیده ی من بیگانه ی کامو نسخه ی قرن بیستمی "سرخ و سیاه" است.



ترجمه کتاب قدیمی است و بعضی لغات ناآشنا هستند که البته به علت کثرت استفاده خواننده به آنها عادت می کند. اخیرا نشر نیلوفر آن را با همان حروفچینی قدیمی در یک مجلد و تقریبا 700 صفحه به چاپ رسانده است.

نظرات 6 + ارسال نظر
ساقی 1386/03/23 ساعت 04:12 ب.ظ http://iyyahoo.blogfa.com

سلام
وبم به روز شد " یه سوال "
لطف کنید جواب خودت رو بنویس
[گل]

عطا 1386/03/27 ساعت 09:45 ق.ظ

یک سالی می شود که دست از «کلفت خوانی» (آن هم از نوع داستانش) شسته ام.
جای تحسین دارد که در این سنگر مانده ای.

مائده 1386/03/27 ساعت 01:03 ب.ظ http://omidevesal.persianblog.com

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پبغام سروش

خوشحال میشم سر بزنید

خاطره 1386/03/27 ساعت 01:40 ب.ظ http://www.reminis.persianblog.com

با نام و یاد او
سلام
شما مفیدی ها هم بد نمی نویسید ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خیلی عالی می نویسی.به دردم خورد.
در پناه علی

سجاد 1386/03/27 ساعت 10:30 ب.ظ

چرا واقعا در اروپا اینقدر داستان نویسی پیشرفت کرد.؟
اما این سوال من غلط بود چون اگر داستان چشمهایش را بخوانید می فهمید که در ایران هم نویسنده هایی هستند که در قالب داستان فضای کشور را خوب توصیف کنند.

خاطره 1386/03/28 ساعت 12:28 ب.ظ http://www.reminis.persianblog.com

بازم سلام
ممنون که نظر گذاشتی.ولی من اصلا قصد مسخره کردن نداشتم.واقعا خوب بود.حالا تو هر چی می خوای فکر کن.
در ضمن من اصلا اهل شعار نیستم.
بازم هر برداشتی دوست داری بکن.
خدا حافظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد