Liberté, égalité, fraternité
یکی از شعار (slogan)های انقلاب فرانسه و شعار (motto)جمهوری فرانسه فعلی .که می توان از آن به عنوان آرمان جامعه های مدنی یاد کرد.
آزادی و برابری مفاهیم آشنایی هستند و لزوم آنها در یک جامعه مدنی قابل درک است. در اینجا می خواهم به واژه ی "برادری(fraternity)" بپردازم که مفهومی اخلاقی است و در نتیجه نمی توان تعریف دقیقی از آن ارایه داد. و برخلاف آزادی و برابری جنبه ی قانونی(حقوقی) ندارد. از طرف دیگر بخاطر جنبه ی انسانی بیشتری که دارد در حرکت های اجتماعی همبستگی بیشتری ایجاد می کند. البته من در اینجا قصد نقد دلیل وجود این واژه در این شعار را ندارم و این نکات را فقط برای نشان دادن جایگاه ویژه این واژه ذکر کردم. مساله ی مورد توجه من ارزش مفهوم برادری در یک جامعه ی مدنی است.
قبل از ورود به بحث دو نکته را باید متذکر بشوم:
1. به عقیده ی من این شعار و مفاهیم آزادی، برابری، برادری فقط در جامعه ای مدنی (مبتنی بر قانون) قابل بررسی می باشند. و در جوامعی که در آنها مرجعیت و مشروعیت با چیزی غیر از قانون باشد این مفاهیم نیاز به بازنگری دارند. بنابر این من برای راحتی بجای واژه ی "جامعه ی مدنی"، واژه ی "جامعه" را به تنهایی استفاده می کنم.
2. برادری یک مفهوم اخلاقی فراگیر است و به مردها مختص نمی شود و بهیچوجه مردسالارنه نیست. پس با عرض پوزش از فمینیست ها برای سهولت از همان کلمه بظاهر مردسالارانه ی "برادری" استفاده می کنم.
برای شروع باید برادری را تعریف کرد. من از تعریفی استفاده می کنم که در انقلاب کبیر فرانسه برای برادری صورت گرفته:
“Do not do with others what you would not like that one made you; constantly do with the others it although you would like to receive some”
می بینید که بسیار آشنا است. نکته ی جالب برای من این است که قسمت اول این تعریف به عقیده ی دکتر سروش بهترین تعریف برای "عدالت" است. کلمه ای که در بطن جامعه وجود دارد و اساس قانون است. در بسیاری موارد عدالت معادل "برابری" دانسته می شود. این کلید معما است. در این برداشت برادری مکمل و ضامن اخلاقی اجرای عدالت است و به برابری جنبه ی انسانی می دهد.
از طرف دیگر برادری در این تعریف تعدیل کننده ی آزادی است. آزادی که برای دیگران نمی پسندی برای خود نیز نپسند و کسی را مجبور به کاری
نکن که خود دوست نداری. برای آزادی محدوده ای اخلاقی مشخص می کند که بدون آن استمرار آزادی امکان پذیر نخواهد بود.همان طور که می بینید برادری در بطن و روح جوامع وجود دارد و عامل تشکیل جامعه و اساس مدارای اجتماعی است. و برای تحقق آزادی و برابری از پیش برادری باید در جامعه پذیرفته شده باشد.
در پایان خارج از تحلیل فلسفی یادآوری می کنم که در سه گانه ی آبی، سفید، قرمز ساخته ی کیشلوفسکی که بر اساس رنگ های پرچم فرانسه نام گذاری شده اند و هر فیلم را به یکی از کلمات آزادی، برابری، برادری ربط می دهند، فیلم قرمز، معادل برادری، زیباترین فیلم است!
مفتخرم اولین نظر را بذارم برا این مطلب...D:
==================================
مطلبت به اون صورت جای بحث نداره...یعنی واقعا سخته براش نظر گذاشتن...
==================================
یه سوال مفهوم نپسندیدن چیه ؟ یعنی فقط به زبون بگی که نمی پسندم... که این به درد نمی خوره یعنی اصولا خنده داره که من همش راه برم بگم من اینو برا تو نمی پسندم اونو برا اون نمی پسندم...پس فکر کنم تا عمل نباشه پشت این حرف به درد نمی خوره...حال اگه عمل وارد قضیه شه دچار اشکال می شیم...چون در اون صورت تو کسی را مجبور به کاری می کنی که خودت دوست داری و این به نظر بنده فرقی با دیکتاتوری نمی کند...یعنی به یه نوع دیکتاتوری میرسیم...
==================================
تعریفش گنگه...تعریف برادری رو می گم...ترجمه خوبی هم نشده از جمله انگلیسیش...یعنی کلا بی ربطه...به نظرم اینجوری بهتره :<با دیگران آن کاری را که مجبورت کرده اند و دوست نداری نکن ، آن کاری را که دوست داری دیگران برایت انجام دهند بکن>...
==================================
ولی کلا شعارهای خوبیه و کاملا ایده اله....ایشالا در دولت کریمه به اجرا در می یاد...
تبریک می گم!
==================================
قبول دارم که مطلب من جای بحث ندارد ولی مفهوم برابری همیشه جای صحبت دارد
==================================
فکر نمی کنم بتوان از حرف من این برداشت را کرد که: "می توانی کسی را مجبور به کاری کنی که خودت دوست داری"
در عمل اگر من به خود اجازه ی کار (آزادی) را بدهم که اگر کس دیگری آن کار را کرد (آن آزادی را داشت) با آن برخورد کنم، این کار من غیر اخلاقی است. و برادری همین مفهوم اخلاقی را می رساند.
==================================
در همان ابتدا گفته بودم که برادری بخاطر اخلاقی بودن تعریف دقیق و جامعی ندارد. ترجمه از Pure Persian است نه من (من در حد آن نبودم!). فقط قسمت اول آن مورد نظر من بوده که می توان اینگونه ترجمه کرد: "با دیگران کاری را نکن که دوست نداری تو را مجبور به آن کنند"
==================================
تذکر ۱ را به این خاطر دادم که به فکر عمل به این شعار در ایران (کریمه یا غیر کریمه) نیافتید!
با پیام در گنگ بودن تعریف برادری اتفاق نظر دارم. یعنی این تعریف چیزی کاملا شخصی را پیش می کشد که به سختی بشود در یک جامعه معیاری واحد برای سنجش آن ارائه داد.
در ضمن نقدی که به مقاله ی ملکیان کرده بودی (نقد ناپذیری مطلب به دلیل اخلاقی بودن آن) به مطلب خودت هم وارد است.
برایم جالب بود که برادری را محدود کننده ی آزادی دانستی. هرچیزی باید محدود باشد حتی "آزادی".
این لینک رو دنبال کن:
http://www.drsoroush.com/Persian/By_DrSoroush/F-CMB-13741005-1-For_the_Flower_of_Freedom.html
گنگ بودنش بخاطر اخلاقی بودنش است و همین باعث می شود جنبه ی عمومی داشته باشد. هر چند این تعریف شخصی است ولی فقط در برخورد با دیگران معنی پیدا می کند. تا وقتی که افراد یک جامعه به یکدیگر به دیده ی برادری(با هر تعریف شخصی ولی اخلاقی) ننگرند جامعه به برابری و آزادی نخواهد رسید.
این نقد را قبول دارم، اتفاقا وقتی آن نظر را برای تو می گذاشتم به فکر این یادداشت افتادم. از تذکرت سپاس گزارم. ولی هدف من نشان دادن لزوم وجود تفکری اخلاقی در پس یک جامعه مدنی بود که بنظر من برادری بهترین گزینه است. مفهوم برادری نقدناپذیر است ولی لزوم وجود تفکری اخلاقی برای تشکیل جامعه مدنی جای بحث دارد.
مسئله محدود کردن نیست، مسئله محدود کننده است. به نظر من فقط خود جامعه می تواند با کمترین هزینه اجزاءش را محدود کند.