محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

اما مسیر جاده به بن بست می رود !

در ادامه آنچه در تحلیل قبل قول آن را دادم ، امروز در سالروز انقلاب ، در تحلیلی کلی از این رویداد ، که در ضمن آن به دو شخصیت دیگر و موثری که عطا از قول استاد ادبیات خود به آنها اشاره کرد نیز مختصر می پردازم :


در کتابی با نام « سقوط دولت بازرگان » که برای آشنایی بیشتر با فرد مهندس بازرگان قصد مطالعه آن را نمودم ، دکتر غلامعلی توسلی ( ایشون دکترای دولتی جامعه شناسی از دانشکده حقوق و علوم اقتصادی پاریس دارند و پس از انقلاب هم رئیس دانشگاه اصفهان بودند ! ) در مصاحبه ای در این باره به نکاتی کلی تر و قابل ملاحظه توجه می دادند : در خارج که بودم عده ای از چپها می آمدند و می گفتند ممکن است پس از سقوط شاه دیکتاتوری مذهبی باشد ، اما ما چون خودمان روشنفکر مذهبی بودیم ، این حرف را قبول نداشتیم و از مذهبمان دفاع می کردیم . می گفتیم مذهب اصیل دیکتاتوری نیست . یادم هست که در جلسه ای در لندن من و شریعتی از حرکت امام در سال ۴۲ دفاع می کردیم ، چپها داد و فریاد راه انداختند که دیکتاتوری مذهبی از دیکتاتوری نظامی بدتر است . ما این حرف را باور نمی کردیم . . . زمانی که در فرانسه بودم ، وقتی شعار می دادیم یا قطعنامه صادر می کردیم به طور مستقیم علیه شاه بود . در کنگره لوزان فرانسویان به من گفتند چرا شما علیه نظام سلطنتی حرف می زنید و از نظام جمهوری دفاع می کنید ، مگر اسم فرقی دارد . در آن زمان باز این مطلب را نفهمیدم که تغییر باید در بنیانها و شیوه ها و روشهای عملکرد باشد نه اسم . . . . »


در ادامه این فصل نیز ایشان به طور مبسوط و عالی به تحلیل آن روزگاران انقلاب و وضعیت دولت موقت و نتایج آن حتی در امروز پرداخته اند که مجال نوشتنش نیست و در جلسه ای حضوری به عرض برسد ، موثرتر است .


در پشت جلد این کتاب نیز به نقل از سخنرانی مهندس مهدی بازرگان مورخ ۲۲ / ۱۱ / ۱۳۶۰ ( دقیقآ ۲۵ سال پیش از این و ۳ سال پس از انقلاب ! ) آمده است : « دوستان و من هم غافل از این بودیم که بعدآ چه معامله خواهند کرد و مرا به طور موقت برای جلب اعتماد مردم ایران و خارج و اعتبار انقلاب به عنوان نردبان قدرت در آنجا می گذارند و راه و برنامه های خودشان را گام به گام دنبال خواهند کرد . مرحوم طالقانی توصیه کرده بود نپذیرم و فرموده بود این آقایان وفا و صفا نخواهند داشت ولی دوستان و خود من در چنان اوضاع و احوال وظیفه شرعی و ملی خود دانستیم که شانه از زیر بار مسئولیت خالی نکنیم . » ! ! !


در جایی شنیدم که مرحوم بازرگان در آخرین روزهای عمر با عزت خود خطاب به سید احمد خمینی گفتند که :«تفاوت من با پدر شما این بود که من اسلام را برای ایران می خواستم و او ایران را برای اسلام». این جمله برای من بسیار تامل برانگیز بود و این موضوع را محور بحث و صحبت خود در میان جمعی از دوستان حقوقی انتخاب کردم . در این جلسه بیشتر سعی بر آن شد که به تحلیل حقوقی انقلاب ۵۷ و با رویکرد قوانین آن تا کنون بپردازیم که جلسه ای بسیار پربار حاصل شد . جای دوستان محفلی خالی بود و خلا آن را احساس نمودم !


آنچه در آنجا بیان داشتم این بود که آنچه را که به عنوان ( دولت دینی ) پیش روی ما ساختند حتی با چشم پوشی از کارنامه ی آن، از یک مشکل اساسی در مبنای نظری خود رنج می برد و آن اینکه دولت دینی، تابع قانون دینی است و قانون، همگان را موظف به تبعیت از خویش می کند؛ زیرا با رأی اکثریت، مشروعیت می یابد و اقلیت باید به آن تمکین کنند چه از سر رضایت و چه از سر اکراه ؛ اما دین به حکم آیه ی شریف « لا اکراه فی الدین » و تعلیمات ناب خود ، خود را بر هیچ کس تحمیل نمی کند، اقلیت و اکثریت نمی شناسد و حتی یک نفر را نیز به اکراه، دیندار نمی خواهد. اینجاست که از قانون دینی و «دولت اسلامی» ترکیبی متناقص پدید می آید: « دین » که اکراه را مجاز می شمارد و « قانون » که نه تنها اکراه را مجاز نمی داند بلکه با اکراه نابود می شود و ضمانت اجرا و هدف خود را از دست می دهد .


حال با توجه به جمله مرحوم بازرگان در آخرعمرشان ، آنچه به نظر می رسد و ما فهمیده ایم اینست که آن کس که اسلام را برای ایران می خواهد آن را به جامعه مدنی می سپارد تا مردم به تناسب خواسته ها، نیازها و پرسش هایشان با اسلام ارتباط برقرار کنند و پاسخ بگیرند و دولت تنها موظف است بستر مناسب را برای سهولت و فراوانی دینداری با شکل ها و برداشت های مختلف موجود در جامعه فراهم کند.


اما حالا ۲۸ سال از آن روز گذشته استو این در حالی است که دولت اسلامی جای جامعه اسلامی را تنگ کرده و بسیار پررنگ تر از عملکرد دارد ! قضاوت را به شنونده این حرف ( اینجا خواننده اش ! ) می سپارم !


به اینجای کلام که رسیدم یکی از حاضران سخنم را قطع کرد و برخاست و با صدای بلند شروع به صحبت کرد که : جدای از وظیفه دولت دینی ، نقش توده ها پر رنگ تر است و به قول استوارت میل : دیکتاتوری مبتنی بر توده مردم از هر نوع دیکتاتوری بدتر است ! وای به آن روز که دیکتاتوری وجه دموکراسی و مردمی پیدا کند ، وای به امروز !


علیرضا

نظرات 4 + ارسال نظر
sajjad 1385/11/22 ساعت 11:18 ب.ظ

اول از همه آن هایی که ممکن است نوشته علیرضا به مزاجشان خوش نیاید توجه کنند راه نقد و پاسخ دادن باز است پس فحاشی و قهر نکنید!
مطلب بسیار سنگین بود نه از باب فهم که از باب فهم!
بقول مولانا
آنچه می فهمی به قدر عقل توست
مردم اندر حسرت فهم درست
امسال در راستای ایجاد فضای ... در مردم صدا و سیما آرشیو فیلم های محرمانه! خود را گشود و سیلی از فیلم های تامل بر انگیز را روانه جعبه جادوی خانه های مردم کرد.
از محاکمه گلسرخی تا سخنرانی مهندس بازرگان.
البته علیرضا در این مورد یعنی اسلامیت نظام با من سخن های بسیار گفته است و من به خوبی از عقایدش با خبر هستم. اما نکته حقوقی ای که در این نوشته به آن اشاره کرده بود برایم جالب بود.به راستی جایگاه دین در حکومت کجاست ؟
آیا یک جامعه سکولار مطلوب است. البته در این مورد که نگاه تاریخی ملت ایران به حکومت و حکام نگاه مناسبی نبوده و نیست همه اتفاق نظر داریم ، ولی آیا جمهوری اسلامی به عنوان تنها تجربه مات ایران از دمکراسی توانایی آن را داشته تا این دیدگاه را تغییر دهد ، حتی برای زمانی اندک؟
من تمام حرف های علیرضا را تایید نمی کنم اما خود علت بسیاری از ناهنجاری های دینی و اجتماعی کنونی جامعه ایران را در تغییر جایگاه عالمان دینی در جامعه می دانم . البته فراموش نکنیم در دیگر جوامع نیز در عوام دین ستیزی وجود دارد اما آنچه مسلم است علت آن دین بسیار سست و غیر عقلانی ای هست که در اثر تحریفات به مردم ارائه شده ، می باشد!
اما جای بحث و <مطالعه > خیلی زیاد است!!!
باز هم از علیرضا به خاطر مطالب عالی اش تشکر می کنم!

محمد امین 1385/11/25 ساعت 03:55 ب.ظ

برخلاف همیشه تحلیلت سطحی بود

فرهاد دلشدگان 1385/11/25 ساعت 10:28 ب.ظ

سلام
با تناقضی که به ظاهر پیدا کردی مخالفم... درسته که دین با اکراه مسلمون شدن رو مجاز نمی دونه ولی از اون طرف در تعلیمات دینیمون داریم که باید با عواملی که که پایه های حکومت دینی رو سست می کنه باید مبارزه کرد... حتی اگه قرار باشه به خاطرش اجازه ی صحبت کردن یک نفر در بین عموم مردم رو بگیریم...
قرار نیست اگه یه دولت به دلایلی در زمینه ی پیاده کردن تعلیمات دینی ما ناموفق بوده خود تعلیماتمون رو زیر سوال ببریم و بگیم که حکومت دینی باید دربرابر این مسایل آزادی رو به هرکسی بده... یه دفعه بفرمایید سکولاریسم دیگه...

عطا 1385/11/28 ساعت 09:23 ق.ظ

بشر در خدمت دین یا دین در خدمت بشر; مسئله این است.
حتی قسمتی از نزاع بین شیعه و سنی هم در گزاره‌ی بالا نهفته است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد