سعی کردم طی چند مطلب قبلی خودم گوشه هایی از مطالب کتاب "تضاد دولت و ملت نظریه تاریخ وسیاست در ایران " نوشته دکتر همایون کاتوزیان را به شما اراعه بدم.
در این پست تکمیل می کنم و مطالبی چند می افزایم . البته این آخرین پست من در مورد مطالب این کتاب خواهد بود.
اول از همه شعری از فرخی یزدی در تعریف آزادی برایتان ارائه می کنم:
" چون موجد آزادی ما قانون است ما محو نمی شویم تا قانون است
محکوم زوال کی شود آن ملت در مملکتی که حکم با قانون است"
در ادامه اعلامیه ای در باره اهداف و پیامد های حکومت مشروطه و در پاسخ به احتجاجات مریدان شیخ فضل الله نوری که به جای مشروطیت هوادار مشروعه بودند صادر گردید را برای شما ارائه می دهم:
"مراد از حریت در ممالک مشروطه نه خودسریمطلق و رهایی نوع خلق است در هرچه بخواهند ، ولو که از اموال و اعراض و نفوس مردم باشد؛چرا که این مطلب هرگز در هیچ طبقه از طبقات بنی نوع انسان ولو که در تحت هیچ مذهب از مذاهب نباشد نبوده و نخواهد شد زیرا که نتیجه آن جزاختلاف تام و فتنه کلی در نظام و انتظام امور مردم چیز دیگری نباشد. بلکه مراد از حریت ، آزادی عام خلق است در {= از} هرگونه تحکم و بی حسابی و زورگویی که هیچ شخص باقوتی که پادشاه باشد نتواند به سبب قوه خود بر هیچ ضعیفی ولو که اضعف عباد بوده باشد تحکمی کند و یک امر بی حسابی را بر او تحمیل نماید مگر که از روی قانونی باشد که در مملکت جاری و معمول است، و همه مردم از شاه و گدا در تحت رقیت آن قانون علی طریق التسویه داخل اند و حریت به این معنی از مستقلات عقلیه و از ضروریات مذهب اسلام است."
و از ملکم خان بشنوید:
"هیچ احمقی نگفته است باید به مردم آزادی بدهیم که هر چه به دهانشان می آید بگویند. بلی عموم طوایف خارجه به جهت ترقی و آبادی ملک به جز آزادی حرف دیگری ندارند ، اما چه آزادی؟آزادی قانونی نه آزادی دلخواه."
در فصلی از کتاب پیرامون تعصب و تحجر واثر آن بر جوامع مختلف سخن به میان آمده است . نویسنده نام چنین جامعه ای را جامعه کلنگی گذاشته و نتیجه چنین تفکری را در جامعه فقدان انباشت تجربه دانسته که منجرب به تکرار اشتباهات قبلی می شود.
آن چه من به عنوان خلاصه می توانم ارائه دهم ایت است که علت عقب ماندگی ایران نبود حق مالکیت خصوصی و نبود آزادی های فردی در طول تاریخ ایران است.
همه تلاش گذشتگان در ایجاد قانون در کشور در راستای ایجاد امنیت در بخش خصوصی وایجاد آزادی در بخش حقوق فردی در راستای انباشت سرمایه برای توسعه اقتصادی و انباشت اندیشه برای توسعه فرهنگی اجتماعی ، بوده است.
تمام.
"علت جلوزدگی شوروی نبود حق مالکیت خصوصی و نبود آزادی های فردی در طول تاریخش بود!"
آکوردهای کامل و باشکوه قدیم را با سیم های گیتار میدریم.
ما به دنبال آزادی نمیجنگیم؟ در هنر به دنبال رهایی نیستیم؟
دموکراسی ما چیزی نیست جز تلاشی بی پایان برای "انسانی" کردن رفتار مردم. فهماندن اینکه آنها "نباید"، حتی اگر "میتوانند".
اولا شوروی یک دوره کوتاه از تاریخ بشر است که اتفاقا وام دار همان انباشت سرمایه وانباشت تجربیات بشراست!
ما در هنر به دنبال قدرتیم ُ قدرت رساندن صدای خود و فراگیر کردن افکار خود. پس هر متفکر یک قدرتمند ویک هنرمند است
ایران چند قرن بعد از اسلام (و البته مدتها قبل از آن) پیشرفت صنعتی و علمی و حتی سیاسی زیادی داشت آیا درآن زمان آزادی فردی برقرار بود؟ میخوام بگم «اسیر بودن دلیل محکمی برای درجا زدن نیست بلکه تنها بهانه ای است که آن را توجیه می کند.» به نظر من دلیل عدم پیشرفت ایران باید از درون ایرانیان بررسی شود.
اول از همه تشکر فراوان که یک نظر گذاشتی ما را از یک نظری به دو نظری رسوندی !
بعدش هم اینکه فکر کنم خیلی بد نوشتم چون اصلا منظورم از آزادی این چیزا نبود!
خلاصه اگر مشتاقی که بهتر متوجه بشی خودت کتاب را بخوان!
هیچی از حرفاتون رو نفهمیدم!!! شاید برای مطالعه کم باشد شاید هم هنوز سنم به این حرفها نمی رسه ! مهم تلاش است. من تلاش کردم ولی نفهمیدم!!!