محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

محفل

خدایا عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار!

فصل تعالی ایمان

من انسانم ، دستم ، پایم، چشمم برای دیدن و گوشم برای شنیدن هر آنچه شنیدنیست. من فکرم ، احساسم ، و اراده ام برای انجام هر کاری که ایمانم بدانست.
اینها همه من هستم، این همه من نیستم.
من روحم، من فراتر از تمام عالم ماده ام. من عشقم . من معنا هستم. من اشرف مخلوقاتم. من نشانه ام.
اینها هم هستم اما ، من این همه نیستم.
من پاک بودم ، نا پاک شدم . ساده بودم ، درهم پچیدم. صادق بودم ، به دروغ پناه بردم. من عهد بستم و شکستم . چون توبه کردم گستاخ تر شدم. و تو همانی که بودی. من مومن تر شدم ، پس گریختم. با اراده تر شدم پر غرور گشتم و خاضع تر اما کورتر ، و تو همانی که بودی.
من این، همه بودم اما ، این همه من نبودم.تا این فصل رسید . بی ریا شدم . دیگر ریا هم خریدار ندارد. این خزان دین های نمک دار است، این فصل سفره های دست کشیده شده مذهب است. این فصل انتقام توست از عاقلان دانش پرور بدست جاهلان مقدس . این همه فصل اما فصل همه ، این است.
این فصلی برای متفکران است ، فصلی برای ایمان آورندگان.
این فصل را با من بخوان. فصل تعالی ایمان را با من بخوان.
نظرات 3 + ارسال نظر
The one 1386/07/29 ساعت 09:09 ب.ظ http://mahfel.sub.ir

اینها همه درست و این همه نادرست! ولی این فصل تعالی ایمان، استعاره(!) از چیه؟

استعاره از فصل تعالی ایمان ! باید استعاره از چیزی باشه؟!

مهدی 1386/07/30 ساعت 08:12 ق.ظ

این اولشه... حباب وقتی خیلی بزرگ می شه رنگهای خیلی زیادی به خودش می گیره ولی رنگین بودن حباب یعنی ترکیدنش... بجای حرف باید عمل کرد...

اولان اینها همش نوشته است!!
ثانیا جملت درباره حباب خیلی قشنگ بود!! ولی نفهمیدم به نوشته من چه ربطی داشت!!

حامد 1386/08/01 ساعت 12:01 ب.ظ

ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه

آیین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه حاصل با بخت گمراه؟

-بله . درسته!!
-چی بگم والا؟
- آدم افسوس می خوره!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد