شش جهت است این وطن قبله و ره یکی مجو
بیوطنی است قبله گه در عدم آشیانه کن - Rumi -
پیش از کتابی که قصدِ معرفیِ آن را دارم، آخرین رمانی که خواندم مربوط میشود به تابستانِ سالِ گذشته که اثر بینظیری بود از داستایفسکی. البته باید بگویم آخرین داستانِ ایرانیای که دست به خواندناش زدم برمیگردد به خیلی پیشتر از آن. زمانه میگذشت و ما هم اشتهای ادبیمان را با داستانِ کوتاه و شعر اطفاء میکردیم و سرخوش نبودیم از بیرغبتیمان به رمان. تا اینکه انتظارها به سر رسید و نمایشگاه بیست و یکم کتابِ تهران آمد. به شکلی ناپلئونی و با امتیازهای دولتی و ارشادی، آخرین رمانِ رضا امیرخانی در غرفهی «نشر علم» با حجمی گزاف و قیمتی گزافتر عرضه شد و ملتی آن را خریدند و نگه داشتند تا دست روزگار آن را به دستِ ما برساند و شبی از شبهای رمضان را برای خواندنش احیا بگیریم.
بیوتن رمانی است به شدت جذاب و گیرا. این اولین نکتهای است که باید به آن اعتراف کرد. البته مخاطبِ تیزهوشِ این یادداشت باید از بندِ بالایی به این نکته پی میبرد؛ مطمئنا کسی که 1 سال رمان نمیخوانده، با 1 رمانِ ایرانی - آن هم با رسمالخط امیرخانی! - به تهجّد نمینشیند و شبِ خود را هدر نمیدهد. جذابیتِ بیوتن بیش از آن که برخاسته از محتوا و موضوعِ اثر باشد، بیشتر به نثر روان، مستحکم و پختهی امیرخانی برمیگردد. این نثر را کمتر میتوان در آثارِ اولِ امیرخانی جست و جو کرد. البته موضوع و زمینهای که بیوتن در آن قرار دارد و بکری و تازگیِ سوژهی آن نیز میتواند عامل مهمِ دیگری باشد تا خواننده، با وجدانی آسودهتر کتاب را به دست بگیرد و شروع به خواندنش کند؛
بیوتن شرح حضور یک جانباز جنگی است در نیویورک. سفری که بر اثر عشقی عجیب انجام شده و قهرمانِ امیرخانی، اِرمیا، را به ینگه دنیا آورده است. رنجها، تنهاییها، امیدها و خاطرات ارمیا به همراه شخصیتهای دیگر داستان و مناسبات نامأنوس آنان، دستمایهی خوبی است برای پیشبرد داستان و به اوج رساندن آن و به سرانجام رساندنش. کاری که امیرخانی از انجامش طفره میرود؛ ارمیا در طول داستان با بسیاری از شخصیتهایی، که با فرهنگ او کمترین سنخیتی ندارند، درگیر میشود. در اغلب موارد این درگیریهاست که سبب میشود داستان، در مسیری چند خطی، طیّ طریق کند و راه باز کند. شروع خوب و ادامهی خوبتر داستان، به همراه خردهروایتهای بدیع و جذاب و همچنین ارائهای دقیق و بهجا از اطلاعاتی، که امیرخانی در سفر 1.5 سالهاش به امریکا کسب کرده است، همه نوید پایانی مناسب و موزون میدهند. کاری که بسیاری معتقدند امیرخانی از انجامش طفره رفته است. البته من معتقدم این شکل پایان یافتن بیوتن بیشتر به سود رمان تمام شده است.
افراطی که نویسنده برای به تصویر کشیدن مناسباتِ سردِ انسانها در غرب به خرج میدهد و اصراری که او بر تعهد انقلابی نشان میدهد، به او این اجازه را نمیدهد که احساسات و عواطفِ ارمیا را به جهتی معقولتر و مورد انتظارتر سوق دهد. بهتر بگویم؛ ارمیا مردی است که به خاطر آرمیتا از ایران به امریکا آمده است ولی در رفتار و احساسش هیچ نشانی از آن عشق نمیبینیم. تنها بازخوردِ عاطفیای که در افکار و احساس ارمیا وجود دارد، نوستالژیِ دوران جنگ و تا حدی هم نوستالژیِ وطن است. احساس غربت و حسرتی که امیرخانی آن را به خوبی روایت میکند، اصلا چیز جدیدی نیست و در برخی فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا میتوان نظایر آن را دید. «حاج کاظمِ آژانس» و البته «سعیدِ از کرخه تا راین» نزدیکترین پسرخالههای سینمایی ارمیا به حساب میآیند. هرچند باز هم معتقدم تکلیفِ عواطفِ رمانتیکِ آن دو شخصیت نسبتا مشخصتر است تا ارمیای بیوتن. این نکته به عقیدهی من افت محسوسی است که امیرخانی از «منِاو» به «بیوتن» داشته است. مناو با این که به لحاظ پختگیِ مضمون و لحن به پای بیوتن نمیرسید اما رمانی بود که بر پایهی برخی روابط خانوادگی و روابط عاطفیِ حاصل از عشق علی به مهتاب شکل گرفته بود و البته از این رهگذر بود که وقایع در آن چیده شده بود. از این لحاظ است که به نظرم مناو رمان شادابتری نسبت به بیوتن است. احساس کرختیای که بعد از تمام کردن رمان در من پدید آمد بیش از آن که به علت خوابآلودگی و شبزندهداری باشد، بیشتر به خاطر آن بود که بیوتن رمانس نبود.
سلام
خوبی؟
مطالب سایتت خیلی خوبه و آمارت هم خوبه
چرا از لینک باکس من استفاده نمیکنی؟؟؟
اگه میخوای آمارت بیشتر بشه از باکس من استفاده کن
فقط یکبار امتحان کن وامار بازدید سایت یا وبلاگت رو به صورت واقعی بالاتر ببر.
آمار کاملا واقعی
فقط کافیه کد لینک باکس را از پایین لینک باکس برداری و داخل قالب وبلاگ خودت بزاری
حجم صـــــفــحـــه 576 بایت ( زیر 1 کیلو بایت )که بـــاعــــث سنــگین شــدن وب شما نمیشه
دارای کد برای بلاگفا و میهن بلاگ4 رویابلاگ
توجه توجه شما میتوانید به جای قرار دادن لینک باکس بنر را قرار دهید و از ما لینک دریافت کنید کد بنر داخل باکس میباشد
منتظر ارسال لینک شما هستم
www.big-box.sub.ir
خدا بیامرزه سارتر رو که تو ادبیات چیستش از تعهد دم می زد!
اگر اشتباه نکنم "من او" تنها "رمان" ایرانی است که تا بحال خوانده ام و باید بگویم رغبتی برای تجربه مشابه ایجاد نکرد
فراخوان وبلاگ نویسان حامی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دهم
با فرستادن آدرس وبلاگ خود در قسمت نظرات وبلاگ ما به جمع حامیان سید محمد خاتمی بپیوندید !
http://salam-khatami.persianblog.ir
تعریف نوع لحن رواییش رو شنیدم ولی خوشبختانه یا متاسفانه تا حالا چیزی ازش نخوندم،
البته تا مشاور کتابخونیم بهم پیشنهاد نده چیزی ازش نمی خونم...!